-
زندگیواره ۲۲ عکس سیاه و سفید
دوشنبه 12 شهریور 1386 00:54
انسانها رنگارنگند اما سیاه و سپید خواهند شد چه زمان ؟ آنگاه که از دریچه گذشتند آنگاه که برای همیشه ثبت شدند
-
زندگیواره ۲۱ آرزوهای بزرگ
یکشنبه 11 شهریور 1386 04:42
زندگی آرزوهای بزرگیست که در کودکی داری و نمیفهمی در نوجوانی میشناسی در جوانی میپروری در میانسالی فراموش میکنی و در پیری افسوسشان را میخوری اما آنکس زندگی میکند که آرزوهایش را فراموش نکند در راهشان حرکت کند و برای آنها از همه چیزش بگذرد او زندگی کرده دیگر جایی برای افسوس خوردن نیست بیا و زندگی کن راستی آرزوی بزرگ زندگی...
-
زندگیواره ۲۰ دلت تنگ می شود؟
شنبه 10 شهریور 1386 15:39
هرگز دلت برای کسی تنگ میشود ؟ آنکس که با دو بال رها پر گرفت و رفت هرگز کسی برای تو دلتنگ میشود ؟ آنکس که ماند و در پی بیحاصلی نرفت
-
من و کرکه گور
شنبه 10 شهریور 1386 13:57
کرکه گور یه فیلسوف دانمارکیه که من کاملا اتفاقی راجع بهش خوندم. شباهتهای خیلی زیادی بین من و اون هست. یه گوشش رو می نویسم و بقیش رو اگه خواستی از لینک زیرش برو بخون. دانشجوی الهیات می شود اما زندگی بی بند و باری دارد.کرکه گور درس نمی خواند و به جای درس کتاب های ادبی و فلسفی می خواند. من برای اینکه بتوانم او را تا ابد...
-
زندگیواره ۱۹ این منم که فاحشه ام
شنبه 10 شهریور 1386 01:30
دختری می آید دختری می رود دختری پاک می آید پاک می رود دختری پاک می آید آلوده میرود دختری آلوده می آید پاک می رود دختری آلوده می آید آلوده می رود این او نیست این منم که فاحشه ام آلو ده دهی است نمی دانم در کجای این سرزمین
-
نیمه شعبان
جمعه 9 شهریور 1386 23:45
دیشب نیمه شعبان خواهد بود آقا آمده ساقی محل عجب فروشی دارد امشب می نوشید به سلامتی آقا؟ دیشب سینه هایی پیدا شد که آقا آمده لباسهایی به در آمد تختهایی جنبید به ناراه دیشب پسرکی به دختری چشمک زد دختر گفت که او فقط دست مرا می گیرد پسر گفت او فقط با من می خوابد و هر دو به خطا دیشب جوانکی فاحشه ای را برد به خانه اش که آقا...
-
زندگیواره ۱۸ چون خوک
جمعه 9 شهریور 1386 23:13
چون خوک زیست داریم در کثافات خویش غلطان و از خوشحالی و گمان اینکه در اوج لذتیم در اوج شرافت نعره میکشیم خرخر میکنیم و چون خوک خواهیم مرد در همان کثافت دانی خویش ساخته و نخواهیم فهمید در پست ترین مکان ممکن بودیم و نخواهیم فهمید بیرون از اینجا دنیا رنگی غیر قهوه ای دارد چون خوک خواهیم مرد نفهم نفهم
-
زندگیواره ۱۷
جمعه 9 شهریور 1386 21:23
زندگی را آنگاه بدرود خواهم گفت که تیغی تیز رگم را ببرد در حمام فین یا شمشیری آخته فرود آید از پشت سرم را آنگاه که تیری سوزان بشکافد قلبم را یا از دست دوستی بنوشم جامی زهر و سرخ سرخ خواهم شد یا سبز سبز درختی خواهم شد کنار جویی یا رودی میان کوهسار عشقی آتشین در قلبی یا قلبی تپنده در سینه ای فریادی در گلویی برای آزادی یا...
-
زندگیواره بی شماره
چهارشنبه 7 شهریور 1386 02:57
امشب نیمه شعبان است و دل بی قرار برای صلح جهانی ٬ برای جمال مطلق عقل ٬ برای انسانیت ٬ برای روزی که انسانها درخت را بفهمند ٬ گل را نچینند ٬ آبشار را زندگی کنند ٬ زیبایی را بپرستند. تنگ است تُنگ دلم از برای ماهیها خدا خدا برسان آب پاک دریا را فسرد ماهی قلبم کبود گشت و خجول وفا کنون بنما وعده های فردا را مرا نه تاب طریق...
-
زندگیواره ۱۶
سهشنبه 6 شهریور 1386 09:56
زندگی این است که گل زیبا را نچینی آنرا ببینی و ببویی و بگذری گل زیبا را با بوته اش ، با ریشه اش باید به خانه برد گل زیبا بی ریشه خواهد پژمرد گل زیبا بی بوته دیگر گل زیبا نیست
-
زندگیواره ۱۵
دوشنبه 5 شهریور 1386 11:28
زندگی آن است که تکبیره الاحرام بگویی میان مشتی مست زندگی آن است که در پرستشگاه فریاد برآوری : آی خدا من به تو کافرم نمی گویم زندگی ساز مخالف کوک کردن همیشه بر خلاف موج شنا کردن است می خواهم بگویم زندگی انجام همان است که به آن ایمان داری داستان اصحاب کهف را خوانده ای ؟ این زندگی است این سوی خوشبختی گم شده مردم که در...
-
زندگیواره ۱۴
یکشنبه 4 شهریور 1386 23:47
گوسفندها جنتلمن باشید گاوها کرواتهایتان را محکم ببندید علوفه باید استاندارد باشد از برزیل ، آمریکا یا چین علوفه صحرا بهداشتی نیست گوسفندها در خواب مردم نپرید این تجاوز به حریم خصوصی آنان است گاوها هر وقت خواستید ماما نکنید این به هم زدن خواب دیگران است سالی یکبار پشمهایتان کوتاه شده واکسینه میشوید ماهی یکبار ضد عفونی...
-
زندگیواره ۱۳
شنبه 3 شهریور 1386 06:15
زندگی آن است که می آید اما هرگز نمی رود حتی اگر رفته باشد زندگی جایی است که ناگهان زادگاه اجدادیت می شود بی آنکه پیشتر آنجا رفته باشی زندگی قدم زدن میان خاطرات خوش گذشته است و نقش بستن لبخند گوشه لبت یا میان اندوه گذشته و دوباره گریستن زندگی نشستن دوباره و دوباره بر نیمکت گوشه پارک است آخرین ایستگاه دنیا و لمس لحظه ها...
-
زندگیواره ۱۲
جمعه 2 شهریور 1386 20:44
زندگی این زیبا واژه پر معنا پلکها را یارای بازماندن نیست و قلب را یارای تپیدن و اکنون است که زندگی آغاز می شود در آغوش خواب آرام بخواب این است زندگی
-
زندگیواره ۱۱
جمعه 2 شهریور 1386 18:14
گویند عشق رهزن عقل است و دل پریش من عاشقم ولیک در گذر راه عقل خویش گویند عقل مانع عشق است و پر ز نیش من عاقلم ولیک دهم جان به عشق خویش
-
مارمولک
جمعه 2 شهریور 1386 01:29
همیشه فکر می کردم رضا چه مارمولک بی خطر خوبی است حالا خودم هم مارمولک شده ام دنیایی است دنیای مارمولکی ما رضا آدم شد اما من .... سرگردان نباش ما به تو فرزندی می بخشیم خدایا...............
-
زندگیواره ۱۰
جمعه 2 شهریور 1386 01:21
راستی ما به چقدر از آرزوهامان خواهیم رسید؟ به آنهایی که برایش هزینه داده ایم ؟ یا آنهایی که نشسته ایم تا بیاید ؟ براستی چند نفر برنده بلیط بخت آزمایی میشوند ؟ خایزه فلان بانک، بهمان جای؟ چند درصد از همه مردمان جهان ؟ چرا من از آنان نباشم ؟ اما نه نمیخواهم از آنان باشم میخواهم به آرزوهایم برسم با ایمانم به آنها و با...
-
زندگیواره ۹
چهارشنبه 24 مرداد 1386 14:47
زندگی تحفه سرخیست از آنسوی خدا که در آن قلب سپیدی پیداست و به ما میگوید بنگر منرا خوب که دلم هدیه زیبای خداست و سفید است سپید کاش قلب همۀ انسانها همچو یاقوت دلش پیدا بود و در او میدیدی آنچه میسوزاند و آنچه میسوزانی تو کنون گوش بدار این پیامیست ز اعماق زمین این سخنهاست ز رگهای حیات این نسیمیست ز سوی سهراب این امیدیست...
-
زندگیواره ۸
دوشنبه 22 مرداد 1386 11:39
زندگی طرح سؤالیست که یک کودک خرد از تو میپرسد و در آن مانی و بگویی تو جوابی که رود و بمانی که سؤالش چه نکوست زندگی جهل عمیقیست که آگاهی آن از سوی کودک همسایه به سویت آید و بنوشی و شوی مست ز آن و بخندی و روی در ره او
-
زندگیواره ۷
سهشنبه 16 مرداد 1386 17:37
چند وقتی است که هر چه میکنم تفاوت میان انسان و حیوان را بیابم هیچ به ذهنم خطور نمیکند به جز الفاظ اعتباری منطق راستی تو فرق انسان و حیوان را میدانی ؟
-
زندگیواره ۶
یکشنبه 31 تیر 1386 21:10
عشق آتشیست که جان میفروزدت ای عاشقان دمی همگی شعله ور شوید و اندر میان خلق جهان میفروزدت بی دست و بی دوپا و بی دل و بی دین و سر شوید با اشک و ناله آه و فغان میفروزدت خاکان ، کجا بجز به ره عشق زر شوید ؟ رسوا میان خوب و بدان میفروزدت از خوب بهتر و ز بدان هم بتر شوید تا هجر و وصل رب و جهان میفروزدت اکنون که واصلید رها از...
-
زندگیواره ۵
چهارشنبه 27 تیر 1386 12:20
زندگی میدانی چیست ؟ آنکه هرگز به کسی خیانت نکرده باشی که هرگز به دختری نگفته باشی همه چیز منی و بعد و بعد که بعد شد بگویی تو را نمیخواهم و بگویی تو مسلمان نیستی پس تو مسلمانی ؟ ای تف بر این مسلمانی زندگی میدانی چیست ؟ آنکه به پسری نگویی برایش میمیری و دستانت در دستان دیگری باشد و بعد و بعد چنان نابودش کنی که توان راست...
-
زندگیواره ۴
سهشنبه 26 تیر 1386 11:19
زندگی یعنی شنا بر خلاف جریان آب دویدن بر عکس جهت باد نه گفتن به آنچه همه آری گفتند آری گفتن به آنچه همه نه میگویند زندگی یعنی خوابیدن بی دغدغه ی مرگ و زندگی ، بی خاطر آشفتگی برای فردا ، بی عذاب به سبب امروز . زندگی یعنی بیشترین استفاده از حال یعنی بدانم هر لحظه تنها و تنها یک لحظه ی یگانه است ، بی تکرار ، بی برگشت ، و...
-
زندگیواره ۳
چهارشنبه 20 تیر 1386 17:55
احمقی را دیدم پر احساس غرور مست یک جهل غلیظ خالی از عقل و شعور باد در غبغب خویش سینه اش پر ز هوا من الاغی دیدم بار او مصحف حق داد میزد که مرا گرد آیید
-
زندگیواره ۲
پنجشنبه 14 تیر 1386 11:29
زندگی آن خنده از ته قلب من و توست خنده ای از شادی نه از حقد و کینه زندگی آن خنکای نسیم است بر تن گرمازده از تابستان من و تو زندگی روحیست که کنار آتش در رگهای سرمازده من و تو میدود زندگی برگیست که رقصید ، گلی که ناز کرد پرنده ای که پرید ، قاصدکی که نشست زندگی حتی همان خطای کوچک پنهانیست زندگی را مجوی زندگی درون تو جاری...
-
زندگیواره ۱
چهارشنبه 13 تیر 1386 12:04
گاهی خدا پیامهای خود را بدست بدان میپراکند . گاهی خدا پیامبرانش را از میان شیاطین برمیگزیند . اکنون منم آن شیطان .
-
طعم خوش نجات
یکشنبه 20 خرداد 1386 12:07
دو روز پیش ـ جمعه ـ رفتیم صفه با نوید واسه سر زدن به بچه های آتش نشانی . آخه جمعه ها اونجا ایستگاه موقت دارن . رو شبکه اعلام کردن که یه نفر بالای آبشار گیر کرده . من و نوید رفتیم و آوردیمش پایین . البته دو ساعتی طول کشید اما بعد یه احساس خوبی به من دست داد که قابل وصف نیست . به هر حال خیلی خوشم اومد . و اما بعد یه...
-
زندگی را یافتم
یکشنبه 20 خرداد 1386 11:54
زندگی را یافتم . بار دیگر و پس از هزاران بار آمد و شد . زندگی را یافتم. در انتهای دریای کفر ساحل ایمان آنسوی موجهای سیاه ناامیدی است آنسوی انکار آنسوی شک آنسوی دریای قیرگونی که هر از گاه شیرجه ای در آن میزنیم بیا شنا کنیم بیا شنا کنیم تا غرق نشده ایم
-
انسان گم میشود
سهشنبه 1 خرداد 1386 11:35
انسان گم میشود در انبوه آنچه نمیداند چرا ، چون سوزن در انبار کاه . انسان سست میشود در راهش ، همچون پس از جماع . انسان برای دیگران زندگی می کند و این ، اوج چیست ؟ خسران . انسان زنده است ؟ زنده بودن به چیست ؟ بروز علائم خاصه آن موجود یا فقط تپش قلب و کارکرد مغز؟ علائم خاصه انسان چیست ؟ روح ؟ قدرت تعقل و انتخاب ؟ ارزشهای...
-
زندگی چیست ؟
چهارشنبه 5 اردیبهشت 1386 10:36
؟