بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

زندگیواره ۹

زندگی تحفه سرخیست از آنسوی خدا
که در آن قلب سپیدی پیداست
و به ما میگوید
بنگر منرا خوب
که دلم هدیه زیبای خداست
و سفید است سپید
کاش قلب همۀ انسانها
همچو یاقوت دلش پیدا بود
و در او میدیدی
آنچه میسوزاند
و آنچه میسوزانی
تو کنون گوش بدار
این پیامیست ز اعماق زمین
این سخنهاست ز رگهای حیات
این نسیمیست ز سوی سهراب
این امیدیست به یک عشق لطیف
این همان های دهان من و توست
این همان اشک روان تو و ماست
کاش قلب همۀ انسانها
چون دل سرخ انار
همچو یاقوت دلش پیدا بود

-------------------------------------

ترمینال ٬ ۱۴ ٬ نیمکت

راستی روی خاطراتمان را با سیاهی میپوشانند

جای قدمهایمان را

زندگیواره ۸

زندگی طرح سؤالیست که یک کودک خرد
از تو میپرسد و در آن مانی
و بگویی تو جوابی که رود
و بمانی که سؤالش چه نکوست
زندگی جهل عمیقیست که آگاهی آن
از سوی کودک همسایه به سویت آید
و بنوشی و شوی مست ز آن
و بخندی و روی در ره او

زندگیواره ۷

چند وقتی است که هر چه میکنم تفاوت میان انسان و حیوان را بیابم هیچ به ذهنم خطور نمیکند به جز الفاظ اعتباری منطق
راستی تو فرق انسان و حیوان را میدانی ؟