بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

هفده رکعت دروغ

روزی هفده رکعت دروغ بزرگ 

ای نمازا بگیر دستانم

فقط خداست که پا به پایم می دود

وقتی کفرنوشته هایم  را می خوانم 

احساس پوچی می کنم 

وقتی نوجوانی از من می پرسد: خدا رو کی درست کرده؟ 

و من جز جوابهای زبر فلسفی  

که روح نرمش را می آزارد ندارم 

پس آچمز می شوم  

وقتی با متعه ثواب جمع می کنم  

تا جای گناه غنا را بگیرد

وقتی  حالم از خودم بهم می خورد 

و همه شیفته منند  

آنگاه فقط خداست که  پا به پایم می دود 

و نفس نفس نمی زند

جهان آنگونه است که می خواهم !!!

همیشه  می اندیشیدم جهان آنگونه است که می خواهم 

آری اینچنین است 

تا آنگاه که چیزی از او نخواهم

ستارگان - درختان - کرمها

وقنی ستارگان می سوزند و به پایان می رسند 

درختان هنوز در این فکرند که برای رفتن باید ریشه از خاک بر کند 

و کرمها از تری زیر زمین لذت می برند

نمی دانم در کدام هوا

یک خواب خیس و تر  

در معبد خدا 

بی حس لذتی 

با باری از گناه

کمیت دل

کمیت دل بی صاحب من از چه علیل است؟

ز تنهایی

خدایا من ز  تنهایی 

به تنهایی برم قصه 

که آن تنها نخواهندم 

به جز از بهر تنهایی 

بگیرم آنچه می دانی 

خودت ده آنچه می خواهی

آرزوهای بزرگ

آرزوهای بزرگ 

اراده های بزرگ 

و شجاعتهای بینهایت