بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

سپاس

اصلا حالم بد نیست

زاده شده ام که تنها باشم

و نامم تنهاست

حتی در آغوش عشقم

حلال دیگران باشم و حل شوم در خویش

و شاد باشم و سرمست

که خدا

همه چیزهای خوب را برایم چیده.

سپاس

تهوع لجن مانده

وقتی آنقدر بدت می آید

که حتی برای لذت هم نمی توانی تحملش کنی

تهوع لجن مانده می شوی

برای رهایی از بوسه های طاعون

و افسوس روزها و حالهای خوش

کجایی

هر کجایی خوش باش

پُرم

پُرم

از سخن

از فریاد

از درد

از زجه های همه شلاق خوردگان تاریخ

از صدای استخوانهای بردگان سیاه

از عقده های - به مستی و فقر محو شده - برادران سرخپوستم

از ...

سخن وقتی بغض می شود

و بغض باران

که میبینی هنوز در زیر برف به دنبال ندیدنیم

و در دایره ای به شعاع یک وجب اطراف ناف

به دنبال بهشت.

دلیری؟

چیزهایی هست که تصورش شجاعت می خواهد

چه رسد به انجامشان

نه از جنس پریدن و خزیدن و دریدن

از جنس حضور و بودن

از جنس ایستادن و ماندن

و باید بجنبیم

که ترسوها را

بهشت هم چراگاهی بیش نیست.

ما و دستشویی!

چقدر بد است

اگر تمام خانه دستشویی باشد

چقدر بد است

اگر بیشتر زمان عمرمان را در دستشویی باشیم

چقدر بد است

اگر دستشویی بزرگترین دغدغه مان باشد

چقدر بد است

هر روز بخواهیم دستشویی زیباتری داشته باشیم

چقدر بد است

نفهمیم دستشویی دستشویی است

نه منزل

و چه بدتر است آن که

هنگام مرگ از دستشویی خارجمان کنند

و تازه آن وقت نگاهی به بقیه خانه بیندازیم

 و بگوییم حیف!

واحه ای بهشتی در دوزخ

لحظه سال تحویل در شرهانی بودم

و تمام ایام عید در مناطق عملیاتی دفاع مقدس

هویزه و طلائیه

شلمچه و اروند کنار

و حس کردم کوچکی خودم را

بیش از پیش

در برابر انسانهایی

که نامساوی صفر ما

با بی نهایتشان

شاید هرگز مساوی نگردد