بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

فرار از وصل

ندیده بودم و دیدم

که عاشقی بگریزد

ز فرط حس گناه و

تواضع لب دلبر

ندیده بودم و دیدم

که دلبری بزند در

که یا زخانه برون آ

و یا مرا به درون بر

خسته خنده

خسته تر از آنم که بمانم

اما

نمی توانم بروم

زمان رهیدن خواهد رسید

پس

برای آنکه وقت رهیدن

هنوز باشی

بخند

واقعیت یا حقیقت؟

جبر انتخاب

میان واقعیت و حقیقت

و قربانی حقیقت در پای حیثیت

تحیر

تحیر

تحیر

روزی از بند هستها خواهم گریخت

به سرزمین بایسته ها

دلتنگ

دلتنگ آزادی

رها

در قفس است

و شیفته تن

در قفس

آزاد

زیبایی بدر چشم مجنون بیند

عشقت که هیچ

نمی گویم محبتت

حتی هوست را

به پای هر ناکس مریز

یا حتی

کس گوهرناشناس.

نه هر که گرز به دست است زاده بهرام

ساز

در دستان استاد

نه مطرب

شمشیر

در دستان سردار

نه سرباز

و ذکر

در دهان عارف

نه عابد

زیبا می شوند.


وقتی که گاوها خر می شوند

وقتی که گاوها خر می شوند

به جای شیر دادن

جفتک می زنند