ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
ندیده بودم و دیدم
که عاشقی بگریزد
ز فرط حس گناه و
تواضع لب دلبر
ندیده بودم و دیدم
که دلبری بزند در
که یا زخانه برون آ
و یا مرا به درون بر
خسته تر از آنم که بمانم
اما
نمی توانم بروم
زمان رهیدن خواهد رسید
پس
برای آنکه وقت رهیدن
هنوز باشی
بخند
جبر انتخاب
میان واقعیت و حقیقت
و قربانی حقیقت در پای حیثیت
تحیر
تحیر
تحیر
روزی از بند هستها خواهم گریخت
به سرزمین بایسته ها
عشقت که هیچ
نمی گویم محبتت
حتی هوست را
به پای هر ناکس مریز
یا حتی
کس گوهرناشناس.
ساز
در دستان استاد
نه مطرب
شمشیر
در دستان سردار
نه سرباز
و ذکر
در دهان عارف
نه عابد
زیبا می شوند.