بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

آخرین یادداشت ۸۴

امروز صبح به سرم زد که طلوع آخرین روز سال ۸۴ رو ببینم واسه همینم با هر ضرب و زوری بود لباس تن کردمو زدم بیرون .


به سی و سه پل که رسیدم خورشید به بزرگیه یه سینی بود یا بزرگتر ٬ رفتمو تو یکی از دهنه هاش نشستم و .


نشستم و ٬ فکر کردم و نگاه .


نگاه کردم به طلایی موج صبحگاهی و پولک زری آب ٬ گویی من ثابتمو همه چیز از اطرافم میگذرد حتی سنگها و فکر کردم .


به سالی که گذشت و دهها کار شده و مانده آن ٬ هر چند سالی که گذشت برایم اندوهی نداشت اما ٬ کار بزرگ و مهمی هم نکردم و این یعنی باختن .


و ٬ و دعا کردم ٬ به تو ٬ نه تنها تو ٬ بل هم انسانها ٬ و خواستم آنچه خوب میپنداشتم .


عدالتی بی مرز و سلامتی بی مرض ٬ پیروزیی بی شکست و آزادگیی بی بند و بست و هزارن هزار گفته و نا گفته ی دیگر .


اما باید رفت و ناگزیر میروم .


سال ۸۵ از فردا شروع میشود و ۳۶۵ روز بعد ٬ من باشم یا نه پایان میابد و تو هم .


اما آنچه هست ۳۶۵ روز زمان من و توست که چه کنیم .


بگذریم ٬ منو به خاطره این شرو ورا ببخشید ٬ بعضی وقتا جوٌ میگیردم .


ساله خوبی داشته باشین .







یه عکس هم از چارباغ واستون گرفتم با بهار حال کنین








یه عکسم از خودم








راستی اینم یه فلش بهاری


http://www.iranmania.com/cards/RAGHSE_JAVADI_n.swf

احساس زندگی

وقتی رو یه تیکه سنگ ٬ کنار آتیش نشستی و پشت دادی به کوه .


وقتی آروم و بی خیال ٬ قاشق ٬ قاشق ٬ غذاتو میخوری .


وقتی یه فنجون چای داغ نوش جون میکنی .


وقتی با چاقوی کمریت روی یه تیکه چوب خشک ٬کنده کاری میکنی .


یا وقتی قلم به دست گرفتی و داری مینویسی ......


آره ٬ اونجاییکه فقط خودتی و خدات و طبیعت .


و صدا فقط صدای شرشر آب چشمه است .


اونجاس که تازه حس میکنی انسانی ٬ وجود داری ٬ هستی .


نمیدونم کی یا چی زندگی رو از ما گرفته ٬ بودن رو .


شیطون ؟ پیشرفت ؟ صنعت ؟ ماشینی شدن ؟ زندگی شهری ؟ یا ......


اما نه ٬ انسان خود ٬ زندگی را از خودش دریغ کرده .


خودش خواسته که نباشه .

حادثه سقوط کوهنوردان در دنا

باز هم یک حادثه دیگر باعث غم و اندوه کوهنوردان و طبیعت
گردان شد .
اینبار سقوط سه کوهنورد از اصفهان ( یک مرد و دو زن ) در ارتفاعات دنا ( البته همه اصفهانی نبوده اند ) .


اما به راستی این حوادث چرا و چگونه جان ورزشکاران را میگیرد؟


با کمی دقت میتوان دریافت که اکثر حوادث و اتفاقات ناگوار در عرصه های
مختلف زندگی به عملکرد انسانی وابسته است و به قولی با برنامه ریزی قوی و پیشگیری میتوان از آن جلوگیری کرد .


در عرصه کوهنوردی نیز چنین است و تنها با کمی دقت میتوان دیگر شاهد اینگونه حوادث نبود .


اصل ماجرا اما ریشه در عدم تفکر و برنامه ریزی صحیح دارد .
مسائلی که در این مورد توجه انسان را به خود جلب میکند عبارتست از :



  • همراه بردن نفرات آموزش ندیده در صعود زمستانی
  • عدم کنترل تجهیزات اعضای گروه مانند چکش و کرامپون و ...
  • عدم استفاده از امکانات ایمنی و طناب حمایت و ...
  • انتخاب مسیر غیر هماهنگ با امکانات و آموزشهای گروه

این مشکلات نه تنها در این مورد خاص که در اکثر صعودها و برنامه ها در سراسر کشور به چشم میخورد.


ولی آیا تا کی باید شاهد وقوع دوباره و دوباره ی چنین حوادثی باشیم و هر روز بیش از روز قبل ورزش کوهنوردی در جامعه به عنوان ورزشی مرگ آفرین جلوه نماید ؟


در پایان این حادثه غمبار را به جامعه ورزش و خانواده های داغدار تسلیت عرض مینمایم .