بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

آمادگی

حس می کنم

پرواز نزدیک است.

آماده پریدنم.

پنجره رهایی

شعله گر از آسمان

قطره به قطره چکد

روز مرا شب کند

وز شب من خون چکد

باز به یک پنجره

بگذرم از آسمان

نور ببارم به قبر

قبر بزرگ جهان


جهل مرکب

الماس در آغوش

حباب می فروشیم

و از فقر خویش می نالیم

برای همیشه

برای همیشه

آدمی را خرد می‌کند

انگار ذرات دلت

پروانه می‌شود

می‌پرد

یا باد

غبار دلت را

با خودش می‌برد