بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

نفس شدن

خوب که فکر می کنم 

نفس دادن مهم است 

نفس شدن 

حتی اگر 

به سختی نفس بکشی 

یا سالها باشد که دیگر نفس نمی کشی

چهل تکه

نفس کشیدن سخت نیست 

نفس دادن سخت است 

نفس شدن  

آب نوشیدن آسان است 

آب دادن چه؟ 

آب شدن 

چسباندن کاری ندارد 

تحول سخت است 

اگر چهل تکه باشی 

به گرمی 

به سردی 

به گذر روزگاران 

تکه ها کنده می شود 

می افتد  

و تو بازمی گردی به اصل خویش 

لخت و عور 

چون روز اول

آب و آیینه

مانند آب شفاف و مانند آینه صادق باش

مشخصات مسخره یک انسان مسخره

علایق و سرگرمیهام: ادبیات٬ طراحی٬ خط٬ سه تار٬ سینما٬ سنگنوردی٬ ماساژ٬ انرژی درمانی٬ عکاسی٬ طبیعت گردی و مطالعه.  

زمینه های مطالعاتی: شعر٬ رمان٬ هنر٬ علوم باطنی٬ موسیقی٬ ماساژ و ادیان. 

 

بهترین کتابها: شازده کوچولو٬ زمین انسانها٬ ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد٬ دیوان حافظ.

 

مهارتها: ماساژ٬ صحبت کردن٬ نوشتن٬ عکاسی٬ جوجیتسو٬ سنگنوردی و انرژی دزمانی.

 

آرزوهای بزرگ: فیلمساز موفق و تأثیرگذاری بشوم٬ همه کوههای بالای ۷۰۰۰ متر را فتح کنم (۱۴ تا)٬ دور دنیا را با دوچرخه بگردم و با فرهنگهای مختلف آشنا بشوم. 

 

برنامه ریزی آینده: اتمام دانشگاه و مهاجرت به آمریکا یا کانادا برای تحصیل در رشته کارگردانی سینما. 

خصوصیات بدنی: 

قد: ۱۸۰    وزن: ۷۰           رنگ چشم: قهوه ای         رنگ مو: سیاه       وضعیت بدنی: ورزشی 

وضعیت ظاهری: خوب       بقیه خصوصیات: بعدا به خودت میگویم D:

 

خصوصیات اخلاقی: 

شوخ، باهوش و نکته سنج٬ از دروغ متنفرم٬ ممکن است همه واقعیت را نگویم اما دروغ هم نمی گویم٬ از خودبزرگ بینی و غرور به شدت بدم میآید٬ عاشق پیشه٬ صمیمی٬ گرم و پر انرژی، در عین حال در اکثر مواقع آرام و خوددار، تا حدود زیادی مقید به مذهب هستم و مخصوصا مواردی که مربوط به حقوق دیگران می شود برایم خیلی مهم است، حس بی اعتمادی را نمی توانم تحمل کنم، برای کسی که دوستم داشته باشد میمیرم، از دشمنهایم تا حالا انتقام نگرفتم و بخشش را بیشتر دوست دارم، هیچوقت به هیچ دختری قول ازدواج نداده ام و بعد رهایش کنم، به من خیانت شده اما خیانت نکرده ام، تا جایی که توان داشته باشم سعی می کنم گناه نکنم، در چهار حالت مست می شوم: 1-صحبت صمیمانه با خدا (خیلی کم این موقعیت پیش میآید) 2-در دل طبیعت بکر 3-تمرکز روی نعمتها و زیباییهای آفرینش (سیبی که دارم می خورم و ...) 4-رابطه جنسی با کسیکه از صمیم قلب دوستش داشته باشم، توی خط کشیدنی و نوشیدنی نیستم، برای انسانهای هدفدار و موفق خیلی ارزش قائلم.  

 

بدیهای من: 

خوب من هم مثل همه آدمهای غیر معصوم بدیهایی داشته و دارم. 

گناههایی هم انجام دادم که البته این یک مورد را نمی خواهم بگویم چون گناه گناه است!! 

اما مواردی هست که به رفتارها و اخلاقیات من مربوط می شود و در زندگی مشترک ممکن است باعث دردسر شود و بنابراین آنها را می نویسم چون دوست دارم خوبیها وبدیها شناخت کاملی از من برای همسرم ایجاد کند. 

 

۱- در پس آرامش بینهایت من یک خشم بینهایت هم وجود دارد که اگر وارد آن شدم سخت کنترل می شود (البته از وقتی ریکی رفته ام خیلی بهتر شده اما کامل برطرف نشده) 

 

۲- همه زندگی را در رابطه جنسی نمی بینم اما اگر در رابطه با کسی ارضا نشوم زندگی با او برایم کار کسل کننده و غیر قابل تحملی می شود. 

 

۳- نمی توانم دنباله رو باشم. 

 

۴- گاهی مواقع مرز و موقعیت خودم را فراموش می کنم و به قول معروف جوگیر می شوم. 

 

۵- تحمل کم محلی از کسانی که دوستشان دارم را ندارم و باعث شکستن روحیه ام می شود. 

 

۶- بیش از حد در بعضی کارها کمالگرا هستم. 

 

۷- پول نگهدار نیستم. 

 

۸- معمولا در لحظه حال زندگی می کنم و لذت می برم غافل از آینده.  

 

--------------------- 

نگران نشو 

اینا مال وبلاگ یه انسان مسخره است که حالا تعطیل شده 

گذاشتم اینجا که گاهی بخونمشون

دغدغه هایی از جایی دیگر

خودخواه بوده ام اما خودستای هرگز 

نمی دانم چرا بعضی اینقدر نسبت به اینگونه رابطه و خواسته من موضع منفی دارند 

انسان چشم و گوش بسته ای نبوده و نیستم 

خیلی از اشتباهات را شخصا تجربه کرده ام و هر چند این را نقطه قوت نمی دانم و از آن پشیمانم اما در میان لجنزاران گناه دریافتم که انسان بدون اعتقاد به ماورا می شود مترسک 

دریافتم اگر می خواهم نه ترسی داشته باشم و نه غمی راهی جز پیمودن مسیر خدایی نیست 

اما شما دوست عزیز 

آیا هرگز با کسی از جنس مخالف خود دوست نبوده ای؟ 

هرگز دستان کسی را لمس نکرده ای؟ 

هرگز لبانت در تمنای بوسه ای نبوده است؟ 

و تمام اینها بدون اجازه خدا می شود گناه٬ نگرانی و سر درگمی 

و با خدا می شود شراب ناب بی خماری 

می شود همه آنچه می خواهی به اضافه حس نزدیکی به خدا 

حس زیبای فرمانبری از او که هماره با توست و بیش از هرکس دوستت دارد 

و اگر خدا بخواهد می بینی که آنچه نشدنی می پنداری شدنی است

اگر این عشق نبود٬ من نبودم هرگز

در جهانی که محبت حرف است 

و رفاقت بازی 

در جهانی که سخن از می و عشق 

صحبت از بی ادبی است 

و فقط پول شعار همه است 

هیچ کس راست ندارد به زبان 

هدف هر حرکت معلوم است 

که برای زر و زور است همه 

و تو تنها هستی 

زندگی ارزش ماندن دارد؟ 

عشق 

آنچه در عمق متون کهن است 

و بهایش ز جهان افزون است 

گشته یک بازیچه 

بهر شهوترانی 

که بدان می خندند 

و دروغش خوانند

من در این قافله سرگردانم

من در این بحر که طوفان زده است

شده ام ملعبه و زخمی موج

و بدان

حتم بدان

اگر این عشق نبود

و لبی کز لب او

و دو دستان ترش

و نسیمی که وزیدن دارد

اگر این عشق نبود

و محبتهایش

و همه موهبتش در شب و روز

و کفی بخشنده

و زبانی که بدان لکنت نیست 

و نمی لغزد هیچ 

و دو گوشی که مرا همراز است 

و فقط می شنود 

من نبودم هرگز 

اگر این زایش هر روزه نبود 

که طبیعت دارد 

اگر این هدیه نبود 

که طبیعت به دو چشم من تنها بخشید 

من نبودم هرگز

خطای دوست داشتنی

خورشید به چه بزرگی در پیش روست 

سرخ و نارنجی 

مگر خطای باصره نیست؟ 

من از این خطاها دوست می دارم.

دل خراب

دل که خراب است که عمران کند؟ 

شانه بر این زلف پریشان کند 

...