بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

زندگیواره ۱۹ این منم که فاحشه ام

دختری می آید
دختری می رود
دختری پاک می آید
پاک می رود
دختری پاک می آید
آلوده میرود
دختری آلوده می آید
پاک می رود
دختری آلوده می آید
آلوده می رود
این او نیست
این منم که فاحشه ام
آلو ده دهی است نمی دانم در کجای این سرزمین

نیمه شعبان

دیشب نیمه شعبان خواهد بود
آقا آمده
ساقی محل عجب فروشی دارد امشب
می نوشید به سلامتی آقا؟
دیشب سینه هایی پیدا شد که آقا آمده
لباسهایی به در آمد
تختهایی جنبید به  ناراه
دیشب پسرکی به دختری چشمک زد
دختر گفت که او فقط دست مرا می گیرد
پسر گفت او فقط با من می خوابد
و هر دو به خطا
دیشب جوانکی فاحشه ای را برد به خانه اش که آقا آمده
دیشب حاجی محل طاق نصرتی زد
از مال محل بالا قشنگتر
از مال محل پایین بزرگتر
دیشب کف زدند که آقا آمده
تار زدند دف زدند
رقصیدند
شادی کردند
کودکی ترقه می زد که آقا آمده
دیشب شاخه درختها را شکستند
وجدانها را نابود کردند
و خفتند
که آقا آمده
دیشب انسانهایی مردند
و کسی زنده نشد
دیشب انسانی انسانیت نکرد
آدمی آدم نشد تا آقا بیاید

زندگیواره ۱۸ چون خوک

چون خوک زیست داریم
در کثافات خویش غلطان
و از خوشحالی
و گمان اینکه در اوج لذتیم
در اوج شرافت
نعره میکشیم
خرخر میکنیم

و چون خوک خواهیم مرد
در همان کثافت دانی خویش ساخته
و نخواهیم فهمید
در پست ترین مکان ممکن بودیم
و نخواهیم فهمید
بیرون از اینجا دنیا رنگی غیر قهوه ای دارد

چون خوک خواهیم مرد
نفهم نفهم

زندگیواره ۱۷

زندگی را آنگاه بدرود خواهم گفت
که تیغی تیز رگم را ببرد در حمام فین
یا شمشیری آخته فرود آید از پشت سرم را
آنگاه که تیری سوزان بشکافد قلبم را
یا از دست دوستی بنوشم جامی زهر
و سرخ سرخ خواهم شد یا سبز سبز
درختی خواهم شد کنار جویی
یا رودی  میان کوهسار
عشقی آتشین در قلبی
یا قلبی تپنده در سینه ای
فریادی در گلویی برای آزادی
یا خونی در رگی برای جوشش
و خواهم ریخت بر کویر تفته
دوباره و دوباره

زندگیواره بی شماره

امشب نیمه شعبان است و دل بی قرار برای صلح جهانی ٬ برای جمال مطلق عقل ٬ برای انسانیت ٬ برای روزی که انسانها درخت را بفهمند ٬ گل را نچینند ٬ آبشار را زندگی کنند ٬ زیبایی را بپرستند.

تنگ است تُنگ دلم از برای ماهیها                   خدا خدا برسان آب پاک دریا را

فسرد ماهی قلبم کبود گشت و خجول             وفا کنون بنما وعده های فردا را

مرا نه تاب طریق است و نه توان عتاب              رها مکن تو مسلمان بی مسما را

تمام عمر امیدم کنون میانه ی قبر                    رها نما دل از این کثرت من و ما را

نیامدی و بمردم بیا که زنده شوم                     جهان بمرد کنون زنده کن مهیّا را


امروز پیش جمعیتی بودم

ذکر بعد از نماز ۱۰۰ مرتبه غلط کردم

و تو مرا بشکستی

و توبه من بشکستم

امروز سفید سفید بودم

در خیابانها

سلام حاج آقا

سلام عزیز دلم


فقط از خدا تو را میخواهم.

زندگیواره ۱۶

زندگی این است که گل زیبا را نچینی
آنرا ببینی و ببویی و بگذری
گل زیبا را با بوته اش ، با ریشه اش باید به خانه برد
گل زیبا بی ریشه خواهد پژمرد
گل زیبا بی بوته دیگر گل زیبا نیست

زندگیواره ۱۵

زندگی آن است که تکبیره الاحرام بگویی میان مشتی مست
زندگی آن است که در پرستشگاه فریاد برآوری : آی خدا من به تو کافرم
نمی گویم زندگی ساز مخالف کوک کردن
همیشه بر خلاف موج  شنا کردن است
می خواهم بگویم زندگی انجام همان است که به آن ایمان داری
داستان اصحاب کهف را خوانده ای ؟
این زندگی است
این سوی
خوشبختی گم شده مردم
که در هوی میجویند
آنسو اما نمیدانم

زندگیواره ۱۴

گوسفندها جنتلمن باشید
گاوها کرواتهایتان را محکم ببندید
علوفه باید استاندارد باشد
از برزیل ، آمریکا یا چین
علوفه صحرا بهداشتی نیست

گوسفندها در خواب مردم نپرید
این تجاوز به حریم خصوصی آنان است
گاوها هر وقت خواستید ماما نکنید
این به هم زدن خواب دیگران است

سالی یکبار پشمهایتان کوتاه شده واکسینه میشوید
ماهی یکبار ضد عفونی
هفته ای یکبار سمهایتان تمییز میگردد
روزی یکبار شیرتان دوشیده
این برای سلامتیتان بهتر است
و نسلتان چون اجدادتان منقرض نخواهد شد
این را ما می گوییم

ما در کنار شماییم
و به آسایش شما می اندیشیم
همیشه
و حتی در لحظه مرگ
با تیزترین چاقوها
و سریعترین قصابها
این برای سلامتیتان بهتر است
مرگی بدون درد
در سلامتی کامل