بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

خدا عاشق من است

خدایا می دانم عاشق منی

دیوانه وار دوستم داری

و هر روز ستایشم می کنی؛ 

و می دانم نماینده توام

و بنده برگزیده ات.

مرا نیز عاشق خود کن.

سماع ابر

سماع ابر

در برابر چشمان پر محبت مهر

که مست است و خمار و خواب آلود

آتش گرفتن و
در خود بی صدا پیچیدن است

تا فنا

نه چون مدعیان
کلاغ وار

به ریا

گرد یار

دو روز پس از پایان جهان

دو روز پیش

جهان تمام شد

و من دلم سوخت

برای همه دعاهای بی ثمر ظهور

برای همه ایثارها و رشادت ها و شهادت ها

برای رنج های پیام آوران الهی

برای امام زمان

و برای خدایی که جهانش بدون اطلاعش پایان یافت

رختخواب گور

بنویس

حتی اگر مرگ

تا کمرت رسیده باشد

فرصت برای لمیدن بسیار است

در رختخواب گور

دهاتی مبارز

دوماه است دهاتی تر شده ام

ساکن یکی از روستاهای پادنا

اینجا از بارش برف همه راهها بند آمده

یک میش خریدم به نام میشا

که یک بره زاییده و اسمش نازگل است

یک میش بختیاری هم خریده ام به نام حنایی

دوتا اردک که یکیشان مُرد

چهارتا بلدرچین که دوتایشان مُرد

کوهها و چشمه ها و آبشارها و رودهای بی نظیر

اما زیر پوست همه این زیباییها و آرامش ظاهری

مبارزه همچنان جریان دارد

سخن‎های نگفته

آن‎قدر سخن برای گفتن دارم

کز فرط وجود نیست می‎انگارند

نگفتی؟

نگفتی؟

تو نگفتی؟

نگفتی حتی بند کفشتان را از ما بخواهید؟

بند کفشم را نه

بند زندگیم را می خواهم

بده.

شیعه هوای نفس

ما شیعه خویشیم نه حیدر

لاف است دم از ولی و رهبر

بیهوده بکوبیم بر این در

تا هست هوای نفس در سر