ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
زندگی تحفه سرخیست از آنسوی خدا
که در آن قلب سپیدی پیداست
و به ما میگوید
بنگر منرا خوب
که دلم هدیه زیبای خداست
و سفید است سپید
کاش قلب همۀ انسانها
همچو یاقوت دلش پیدا بود
و در او میدیدی
آنچه میسوزاند
و آنچه میسوزانی
تو کنون گوش بدار
این پیامیست ز اعماق زمین
این سخنهاست ز رگهای حیات
این نسیمیست ز سوی سهراب
این امیدیست به یک عشق لطیف
این همان های دهان من و توست
این همان اشک روان تو و ماست
کاش قلب همۀ انسانها
چون دل سرخ انار
همچو یاقوت دلش پیدا بود
-------------------------------------
ترمینال ٬ ۱۴ ٬ نیمکت
راستی روی خاطراتمان را با سیاهی میپوشانند
جای قدمهایمان را
زندگی میدانی چیست ؟
آنکه به پسری نگویی برایش میمیری
و دستانت در دستان دیگری باشد
و بعد
و بعد چنان نابودش کنی که توان راست ایستادنش نباشد
زندگی میدانی چیست ؟
آنکه دختری را در اولین تجربه عشقی اش به نا راه نبری
به آنجا که خود را عروسکی جنسی ببیند و بس
همین و همین
آنکه دختری را مجبور به رابطه کنی
و به این افتخار
خوکها هم چنین میکنند ؟
زندگی آن است که این نباشی
که انسان باشی
دستانم میلرزد
من چقدر در انسان نبودن دیگران مقصرم ؟
راستی یادم رفت
جهان آینه است
یا یک کوه
هر چه بدان بنمایی
یا فریاد کشی
بازت میتاباند
و هرچه بلندتر و وسیع تر
وسیع تر و بلندتر
احمقی را دیدم
پر احساس غرور
مست یک جهل غلیظ
خالی از عقل و شعور
باد در غبغب خویش
سینه اش پر ز هوا
من الاغی دیدم بار او مصحف حق
داد میزد که مرا گرد آیید