بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

شیرکوه

قدمهایت یکی پس از دیگری تو را به پیش میرانند و در این میان تو می نگری ؛ می نگری به آنچه در گفتار  نمیگنجد و حتی حافظه هم یارای نگهداریش را ندارد ؛ و قدم بر میداری .
باز و باز هم قدم بر میداری و چوبدستی ات را هر لحظه جهانی نو در آغوش میگیرد و صدایی نو ، که از آن میخیزد به یادبود آشنایی و سپس جداییش .
پیشتر که میروی و سکوت و دریای طبیعت و غرقاب ، حس میکنی زمزمه ی یار دستانت هم در این میانه مزاحم است ؛ گویی نه انگار که چوبدستی محرم توست .
گامهایت همچنان همراهیت میکنند بسوی هدف ، اوج ، قله ؛ اما این همه ی ماجرا نیست ، که جهانی اطراف توست در حال ِ شدن .
به پاپوشت بنگر ؛ حال کمی آنطرفتر را ، دقیق ، نه مثل همیشه.
آری دیدی و اگرنه ، خواهی دید .
گلهای زرد کوچکی که میدرخشد ؛ گوَنهایی که گل داده اند ؛ شوید کوهی ، برنجاس ، پونه گاوی و هزاران ِ دیگر .
دیدی ؟ آری اکنون دیدی هر چند شاید هیچگاه ندیده بودی .
آفتاب بالای سرت و برف زیر پایت ؛ صدای آبشار و رود جاری زیر برف و پرندگانی که میخوانند و چه مستانه .
گلسنگها هم گل داده انی ، آبی و بنفش ؛ و تو میگذری اما اینبار نه مثل همیشه ؛ که زیباییها را دیده ای ؛ زیباییهای حقیقی را.
به سوی قله میروی ، هر چند خسته شده ای اما باز هم میروی چون باید بروی ؛ نوایی از درونت میگوید : برو .
به قله میرسی ، ارتفاع 4075 متری و آرام میشوی که رسیدی .
باید میرسیدی ، هر چند دوستانت در راه ماندند .
باید پیش میرفتی ، هرچند رفیقانت ارتفاع زده شدند و بازگشتند .
و اکنون بر فرازی با همه شادیهایت و غرورت .
اینجا عشق ؛ اینجا مقاومت و صبر ؛ اینجا غرور و نجابت ؛ اینجا شیرکوه یزد .
شرح مفصل بزودی .....

نکات جالب کوهنوردی

جوکواره هایی جدی پیرامون کوهنوردی   http://www.kolahzard.persianblog.com/

دعوت از دوستان

این هفته هم سه شنبه زدیم به کوه.
سه چهار ساعتی سنگ کار کردیم و جدا کلی لذت بردیم.

بگذریم ؛ بچه ها اصرار دارند که تو وبلاگ بگم اگه کسی بخواد میتونه با ما بیاد سنگ کار کنه (صخره نوردی ) ، آخه آموزش هم داریم توی گروهمون . در ضمن وسایل هم در اختیار بچه ها میذاریم .



 

حادثه سقوط کوهنوردان در دنا

باز هم یک حادثه دیگر باعث غم و اندوه کوهنوردان و طبیعت
گردان شد .
اینبار سقوط سه کوهنورد از اصفهان ( یک مرد و دو زن ) در ارتفاعات دنا ( البته همه اصفهانی نبوده اند ) .


اما به راستی این حوادث چرا و چگونه جان ورزشکاران را میگیرد؟


با کمی دقت میتوان دریافت که اکثر حوادث و اتفاقات ناگوار در عرصه های
مختلف زندگی به عملکرد انسانی وابسته است و به قولی با برنامه ریزی قوی و پیشگیری میتوان از آن جلوگیری کرد .


در عرصه کوهنوردی نیز چنین است و تنها با کمی دقت میتوان دیگر شاهد اینگونه حوادث نبود .


اصل ماجرا اما ریشه در عدم تفکر و برنامه ریزی صحیح دارد .
مسائلی که در این مورد توجه انسان را به خود جلب میکند عبارتست از :



  • همراه بردن نفرات آموزش ندیده در صعود زمستانی
  • عدم کنترل تجهیزات اعضای گروه مانند چکش و کرامپون و ...
  • عدم استفاده از امکانات ایمنی و طناب حمایت و ...
  • انتخاب مسیر غیر هماهنگ با امکانات و آموزشهای گروه

این مشکلات نه تنها در این مورد خاص که در اکثر صعودها و برنامه ها در سراسر کشور به چشم میخورد.


ولی آیا تا کی باید شاهد وقوع دوباره و دوباره ی چنین حوادثی باشیم و هر روز بیش از روز قبل ورزش کوهنوردی در جامعه به عنوان ورزشی مرگ آفرین جلوه نماید ؟


در پایان این حادثه غمبار را به جامعه ورزش و خانواده های داغدار تسلیت عرض مینمایم .



صفه با دوست اینترنتی

آخیش ٬ یه نفس عمیق و بعدش یه خمیازه


دیروز رفته بودیم کوه صفه ٬ با امیر king و حمید furgetful ٬ البته بعدم دو نفر دیگه بهمون اضافه شدن ٬ شایان دماوند با رفیقش .


من با این آقا شایان (که اسم اصلیش مهدیه ) توی chat رفیق شدم و البته خودش کوهنورد کار درستیه و اینبار قرار گذاشتیم اونم باهامون اومد .


قرارمون پاچنار بود . ما حدود ۹ صبح اونجا بودیم و شایان تقریبا ۱۱ اومد . جاتون خالی ناهار زدیم و چایی و بچه ها یه دو سه نفس قلیون کشیدن و راه افتادیم .


حدودا چهار ساعتی راه میرفتیم و دم دمای غروب از کوه زدیم بیرون .


بازم میگم جات خالی بود و از همینجا ازت دعوت میکنم با ما باشی .

دالانکوه

این جمعه رفتیم دالانکوه
جای شما خالی خیلی خوش گذشت .
برفی و حالی
جاده فرعیشو دوبانده کردن اما دیگه نمیشه بهش پیست اسکی گفت.
تلسکیش هم هنوز کار نمیکنه.
انگار از بس موتورشو دزدیدن مسئولین دیگه قیدشو زدن که راهش بندازن .

ختم کلام بازم میگم جاتون خالی بود .