بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

دین گریزی نسل نو

در مورد گریزانی مردم از مذهب علل مختلفی وجود دارد که در زیر به صورت خلاصه به بعضی از آنها اشاره می‌کنم:
- رفتارهای افراطی همین آقایانی که الآن غش کرده‌اند توی بغل آمریکا در اوایل انقلاب (امثال موسوی و...)
-فعالیت متمرکز رسانه های صهیونیستی برای ایرانیان
-عدم انتقال مفاهیم ناب انقلابی و اسلامی از مردم عادی و سران به نخبگان هنری

-اعتماد تام قشر مذهبی به محتوای فرهنگی هنری رسانه‌ای رسانه‌های پس از انقلاب

-کم کاری روحانیت به تصور اینکه انقلاب شده و دیگر خطری وجود ندارد

-خیانت منافقین و گروهکها در بردن رویارویی به فاز نظامی که باعث بسته شدن فضای بحث آزاد و مناظره شد

-رفتارهای غیر دینی بعضی مدعیان دینداری چه از عوام و چه خواص

-قدرت طلبی و رفاه زدگی گروهی از انقلابیون سابق که سعی داشته اند بجای آنکه خود را با اصول انقلاب وفق دهند انقلاب را به سمت زندگی تجمل زده خود بکشند

-شیوع مصرف و اقتصاد لیبرالی در ایران بعد از دفاع مقدس
- سعی در محو تمامی آثار گفتمانی و بیرونی انقلاب و دفاع مقدس و حاکم کردن گفتمان توسعه ای غربی به جای آن
-عدم تبیین صحیح مبانی مذهب برای نسل جوان

-عدم استفاده از دو عامل استدلال و مهربانی در ارائه دین

-بعضی آخوندهای بی سواد و لاطائلات گو

-آخوندهای غرب و شرق زده

-آخوندهای رفاه طلب

و...

من اصلا به دوری نسل جوان از معنویات اعتقاد ندارم اتفاقا نسل نو تشنه معنویت است.
جوانان از فریبکاری بدشان می‌آید.
آن چیزی که عده‌ای دوری از معنویات می‌دانند در واقع دوری از ظواهر مذهبی است که عاملش مسائل بالا و مسائلی دیگر است.

نسل جوان با یک انگیزه (مانند دفاع مقدس یا محرم سیدالشهدا یا...) به یکباره زنگار از چهره می‌گیرد.

من نمی‌دانم چرا بعضیها فکر می‌کنن آنانی که انقلاب کردند و آنانی که در دفاع مقدس بودند و آنانی که شهید شدند همه از قشر خاص مذهبی بوده‌اند.

نه٬ بسیاری از آنان هم همین بچه‌های بازیگوش کوچه و خیابان بوده‌اند٬ شاید خیلی شلوغتر و حتی بعضا غرق گناه.

انگیزه الهی مس وجودشان را طلا نمود.

چیزی که تا ابد لااقل در ایران قابل تکرار است.

جنگ ذلت بار

مولا می‌فرماید:

(ذلیل شد آنکه در خانه خویش با دشمن جنگید)

و بدترین ذلت

ذلت فرهنگی است.

زیرا ملتی که ذهن و آرمان و آرزویش به قلاب افتاد

اقتصاد و سیاست و همه چیزش صید شده است.

پس

دام خویش بر درخانه صیاد نه.

هزار فامیل جمهوری اسلامی

نمی‌دانم چرا اولین پست ۸۹ باید سیاسی باشد اما به هرحال....
جیغ برای من یک نظر گذاشته: 
خب تو حتما تا الان نگران ته ماندهی حقوقت نبودی؟
حتما یادت رفته که ۹ سال پیش با همون حقوق مامان و بابا میشد کل ایرانو گشت و یادت نیست الان با 10 برابر همون حقوق تا بازار نمی تونی بری
حتما دقت نکردی که دورو برت چقدر فقیر زیاد شده
چقدر دزدی زیاد شده
ندیدی که خیلی از مردم سر گشنه می زارن زمین و چه کسایی شبا از پرخوری در حال ترکیدن
چشماتو کمی باز کن....هر کس اجازه داره هر عقیده ای داشته باشه و محترمه
ولی آدم باید عقل داشته باشه و بعد اعتقاد به چیزی داشته باشه....
آنکس که نداند و نداند که نداند تا ابد دهر در این جهل مرکب بماند که بماند که بماند

 این هم جواب من:

از قضا من هم همه اینها را می‌بینم
اما رشد مناطق بسیاری که قبلا در فقر مطلق بودن مانند بندرعباس و مناطق روستایی را هم می‌بینم 

پیشرفتهای بسیار علمی و فرهنگی را می‌بینم 

ساخت و ساز در حتی هر کوره ده را هم می‌بینم
قدرت نیروی نظامی ایران را می‌بینم 

تنها کشور دنیا که با ایدئولوژی و مقتدرانه جلوی صهیونیستها ایستاده را می‌بینم 

اینکه هر مسلمان آزاده‌ای در هرجای جهان با نام ایران اسلامی نفس می‌کشد را می‌بینم 

اینکه احمدی‌نژاد برای مبارزان ضد امپریالیسم جهان یک اسطوره است را می‌بینم  

اینکه آنقدر قدرتمندیم که سخنمان را بی‌لکنت در هرجای جهان باصدای بلند بگوییم 

دوست عزیزم چند نکته را دقت کن 

اول اینکه انقلاب ما حرکتی بود برخلاف مسیر جریان رودخانه قدرت و ثروت جهان  

به عبارت دیگر براساس عقل عافیت اندیش دنیابین به جنون شبیه بود  

و ما آن هنگام که فریاد زدیم استقلال و آزادی  

تمام این مشکلات و سختی‌ها را نیز پذیرفتیم  

برای رسیدن به هدفمان 

برای آنکه آدم به حساب بیاییم 

برای آنکه حق توحش نگیرند برای زندگی میان ما 

برای آنکه دستوراتمان از سفیر خارجی نباشد 

برای آنکه سرمایه‌های مملکت در دست یک خاندان خاص نگردد 

برای آنکه نفتمان را نبرند و مصرف زدگی برایمان بیاورند  

برای آنکه ایرانی سربلند باشد نه نوکر سر به زیر.

دوم اینکه برای رسیدن به قله باید رنج بالا رفتن از کوه را به جان خرید.   

می‌توان در ساحل نشست و آسوده بود  

اما آنگاه هرگز به قله نمی‌رسی. 

معمولا همه تمدنهای بزرگ  

قبل از رسیدن به اوج و قدرت  

دوره سختی از فشار و تنگی را گذرانده‌اند. 

آمریکا٬ ژاپن٬ آلمان و....

و دیگر اینکه
این جنایتها و کمبودها  

هرچند با مدیریت بد و خواسته‌های ناآگاهانه مردم رابطه دارد  

اما اکثرش ریشه در زیاده‌خواهیهای قشر خاصی دارد  

که با دورغ و تملق و خاندان بازی رشد کرده‌اند 
درست مثل هزار فامیل پهلوی
بنا به اقتضای قدرت
اما برخلاف دیدگاه نظام
و درست همین گروه هستند که الآن می‌خواهند مملکت را به آشوب بکشند
تا خون مردم بی‌گناه و فریب خورده
مانع پیگیری نظام
برای قطع دست منحوس
و وجود فاسدشان بشود
یک نگاه به اسامی سران اغتشاش بد نیست
جاسبی و مرعشی و هاشمی و کروبی و ....
و هزارانی که ایران را ملک طلق پدری خویش می‌دانند 

و خود را آزاد در خرج و استفاده از تمام امکانات مملکت 

از معدن و جنگل گرفته 

تا خاک و آثار باستانی.

عزیزم 

اگر دنبال ریشه کنی فقر و فسادی  

راهش ریشه کنی نظام نیست
راه از بین بردن سرطان کشتن بیمار نیست
بیرون کشیدن غده سرطانی است 

به نظر من جراحی بزرگ نظام طرح تحول اقتصادی نیست 

کندن دست و دندان این هزار فامیل از دامان انقلاب است 

هرچند طرح تحول هم  

به دلیل حذف مسیر نامشخص و نظارت ناپذیر یارانه‌ها 

در بریدن دست بخش کوچکی از این قشر 

بی‌تأثیر نیست.

چماقدار جمهوری اسلامی

یکی از اقوام ساکن کانادا بعد از انتخابات تماس گرفته بود و داشتیم صحبت می‌کردیم. 

همون زمان بود که مح‌مخ دروغ تقلب رو گفته بود. 

گفت: شورای نگهبان اعلام کرده انتخابات باطل است و باید دوباره برگزار شود. 

من هم نه گذاشتم و نه برداشتم. گفتم: اگه صدبار دیگه هم رأی بگیرن احمدی‌نژاد رأی میاره. 

آقا این بنده خدا قاطی کرد و هرچی از دهنش در اومد به من گفت و از خیر اجداد و اقوام زنده و مرده‌ام هم نگذشت. 

البته من بهش حق می‌دادم چون وقتی یه عده توی ایران اینطور مقهور تبلیغات شدن اون بنده خدا توی ینگه دنیا خب جای خود دارد. 

در هرصورت من فقط آروم می‌خندیدم و هرچی می‌گفت٬ می‌گفتم: شما درست می‌گین. 

اما منظورم چیز دیگه‌ای بود. 

بنده خدا وسطای حرفاش بهم گفت چماقدار. 

نمی‌دونم اون موقع بدم اومد یا نه

و هرچند اسلام و جمهوری اسلامی به نظرم نظام منطق و گفتگو است

و هرچند که تا کنون دستم را روی کسی بلند نکرده‌ام و این را دوستانم خوب می‌دانند

و هر چند آنقدر ظرفیت دارم که با مخالفان اعتقاداتم حتی زندگی کنم

اما الآن که فکر می‌کنم می‌بینم افتخار می‌کنم اگه توی نامه اعمالم نوشته باشد «چماقدار جمهوری اسلامی» 

هر نظامی و هر طرز فکری همانقدر که اندیشمند می‌خواهد چندین برابرش مدافع و مهاجم فیزیکی می‌خواهد و هرکس این را انکار کند یا شیری است در پوست خر و یا مجسمه حماقت.

این را نوشتم که خودم یادم نرود و شاید برای اینکه عقده نشود.