بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

تنفر از دروغ و فریب

چقدر انسان حقیر

نفرت‌آور است

وقتی از شدت کوچکی

برای بزرگ شدن

به هر دروغ و فریبی دست می‌آلاید

نظرات 7 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 11:10 ب.ظ http://life-me.blogsky.com/

سلام

امیدوارم همه مان بتوانیم بلندنظر باشیم

پرنیان یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 01:23 ب.ظ

حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم

حسرت یعنی تو،
که در عین بودنت داشتنت را آرزو می کنم…

پرنیان یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 02:08 ب.ظ


گاهی دلم

برای آن زمانی که نمیشناختمت

تنگ میشود…

پرنیان یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 02:49 ب.ظ

زمانی می رسد که انسان دیگر قادر نیست بگوید : جبران می کنم...

چه قدر خوب است که انسان

قبل از رسیدن به این زمان تاسف انگیز،

چیزی برای جبران کردن، باقی نگذاشته باشد!!
.
.
.

آتش بدون دود __ نادر ابراهیمی

پرنیان دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت 02:27 ب.ظ

آسمان نیستم که هر پرنده سهمی از من باشد

من آن پرنده ام که سهم آسمانش را از چشمان “تو” میخواهد . . .

پرنیان سه‌شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 03:16 ب.ظ

حرفایت شبیه برف اند!

از آن برف های بی موقع که

نزدیک بهار می بارد و فقط،

جان شکوفه های درختان را می گیرد!

FaTeMeh سه‌شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 06:10 ب.ظ

در وجـــود هــــر زن ،

دخـتـربـچـه ای چــهارسـالـه بـبـیـن

کـه از تـو فـقـط مـــــهـربـانـی و تـوجـه مـی خـواهـد ،

در آغـوشـش بـگـیـر ، نـوازشـش کـن …

خـیـالـش را راحـت کـن کـه هـسـتـی ، جـایـی نـمـی روی ،

طـوری رفـتـار کـن کـه اطـمـیـنـان حـاصـل کـنـد

زن هـای دیـگـر بـرایـت مـــــــهـم نـیـسـتـنـد !!

وقـتـی بـا نـگـرانـی مـسـیـر نـگـاهـت را دنـبـال مـی کـنـد

بـرگـرد و بـه لـبـخـنـدی مــهـمـانـش کـن و بـگـو ، بـه زبــان بـیـاور :

” مـن فـقـط تــــــو را مـی بـیـنـم”…

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد