بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

سفر جمکران - شهر ری - مراغه ۱

سلام دوستان 

من و حاجی (آقا سعید) روز ۱۳ شعبان از اصفهان به سمت جمکران حرکت کردیم 

و قرار بود روز نیمه شعان مسجد مقدس جمکران باشیم 

اما به علت تصادفی که داشتیم (برخورد آیینه کامیون با کلاه حاجی و شلیک ما به سمت بیابان و...) حاجی کمی از ناحیه پا آسیب دید و مجبور شدیم یک روز و نیم در محوطه امامزاده عبداله (جاده قدیم قم) توقف کنیم. 

به همین دلیل روز ۱۶ شعبان رسیدیم جمکران. 

جاتون خای واقعا سفر معنوی و باحالی بود. 

قرار بود در مرحله بعد سفر٬ با اتوبوس به ارومیه برویم و تور دریاچه ارومیه و همچنین حضور بر سر یادمان شهدای شمال غرب کشور داشته باشیم بنابراین ابتدا با اتوبوس به تهران آمدیم و... 

خلاصه اتفاقات جالبی افتاد که همه‌اش را برایتان تعریف خواهم کرد. 

اما فعلا مراغه هستم. 

با قطار آمدیم اینجا و دوچرخه‌هایمان هم فردا خواهد رسید. 

جایتان خالی صبح سرشیر محلی و عسل و نان سنگک خوردیم. 

هوا اینجا بهشته! 

خنک و تمیز 

ای لعنت به تهران 

راستی گوشیم را شهر ری گم کردم یا شاید دزدیدند. 

فعلا همین.

بعدا سر فرصت با عکس و تفصیل در خدمتم.

نظرات 1 + ارسال نظر
مژده پنج‌شنبه 14 مرداد 1389 ساعت 04:33 ب.ظ http://naghshine793.blogfa.com

سلام
به منم سر بزن گوگولی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد