ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
داشتم کتابهام رو مرتب میکردم.
سه تا کتاب که بهشون ارادت دارم رو اتفاقی باز کردم.
سه چشمه باز شد که اتفاقا کاملا برای آبتنی و نوشیدن من بود.
مینویسم
تو بنوش
در آخرین ساعات ۸۸
۱)
...
در این یک ماه آشنایی٬ ماهیت خواست او تغییر کرده بود. در ابتدا کشش جنسی در میان نبود. اولین هماغوشی آنان کنشی از روی اراده بود. اما پس از بار دوم فرق میکرد. بوی گیسوان جولیا٬ طعم دهانش٬ احساس پوستش٬ انگار در اعماق وجود وینسون٬ یا فضای پیرامون او٬ اندر شده بود.
...
با خود گفت ای کاش زن و شوهری ده ساله میبودند.
...
بالاتر از همه ای کاش جایی میداشتند که با هم تنها باشند و هرزمان که دیدار میکنند٬ مجبور نباشند تن به هماغوشی بدهند.
...
(۱۹۸۴ - جورج اورول)
۲)
ــ روز به خیر٬ آقا٬ چرا فانوست را خاموش کردی؟
فانوس افروز در جواب گفت: دستور است آقا. روز به خیر.
ــ دستور چیست؟
ــ دستور این است که فانوسم را خاموش کنم. شب به خیر.
و باز فانوس را روشن کرد.
ــ پس چرا باز روشن کردی؟
فانوس افروز جواب داد: دستور است.
شازده کوچولو گفت: من نمیفهمم.
فانوس افروز گفت: فهمیدن ندارد. دستور دستور است. روز به خیر.
و باز فانوسش را خاموش کرد.
...
(شازده کوچولو - اگزوپری - ترجمه قاضی«چون از ترجمه شاملو خوشم نمیاد و روون نیست گفتم»)
۳)
بفرمایید
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب٬ بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
بفرمایید هر چیزی همان باشد که میخواهد
همان٬ یعنی نه مانند من و مانندهای ما
بفرمایید تا این بی چراتر کار عالم٬ عشق
رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما
سر ِمویی اگر با عاشقان داری سر ِ یاری
بیفشان زلف و مشکن حلقهی پیوندهای ما
به بالایت قسم٬ سرو و صنوبر با تو میبالند
بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما
شب و روز از تو میگوییم و میگویند٬ کاری کن
که «میبینم» بگیرد جای «میگویند»های ِ ما
نمیدانم کجایی یا کهای٬ آنقدر میدانم
که میآیی که بگشایی گره از بندهای ما
بفرمایید فردا زودتر فردا شود٬ امروز
همین حالا بیاید وعدهی آیندههای ما
(دستور زبان عشق - قیصر امین پور)