بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

آبنباتی به بزرگی زمین

وقتی بچه بودیم دنیا را از دریچه آرزوهایمان می‌دیدیم 

امروز آرزوهایمان را با عینک دنیا. 

وقتی بچه بودیم چیزی را که می‌خواستیم  

تنها و تنها می‌خواستیم  

بی‌آنکه برایمان مهم باشد چگونه 

چون کسی بود که آنرا فراهم کند

امروز اما از ترس اسباب و مقدمات  

حتی جرأت فکرکردن به خواسته‌هایمان را هم نداریم 

گویا دیگر کسی نیست که آرزوهایمان را برآورد. 

تنها مشکل بچه این است که ارزشمندی اشیا را درک نمی‌کند 

و خواسته‌هایش در حد آبنبات و شکلات است 

که گویا این روزها آن هم برایش مزیت شده 

چون بزرگترها هم آرزوهایشان همان آبنبات و شکلات است 

منتها آبنباتهایی به بزرگی کره زمین 

یا حتی بزرگتر.

نظرات 4 + ارسال نظر
همون جیغ جونت یکشنبه 1 آذر 1388 ساعت 09:11 ق.ظ

ولی من هنوزم بچه م و آرزو می کنم و خودم میشم همونی که باید بخره واسه بچه هه ژس همه چی هم گیرم میاد.....

مهدی یکشنبه 1 آذر 1388 ساعت 06:09 ب.ظ http://www.feryaleh.mihanblog.com

سلام از اینکه به ما سر زدم متشکرم
بله ارزوهای بچه ها و بزرگترها در ظاهر با هم متفاوتند ولی هر دو در این مشترکند که چیزهایی که ارزوش دارند موقتی و فنا پذیره و فقط اندازه هاشون با هم فرق میکنه

خودمم دوشنبه 2 آذر 1388 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.mandalayz.blogfa.com

شاید !!

غزلک دوشنبه 9 آذر 1388 ساعت 07:46 ق.ظ

بابا الان بچه ها هم بچه نیستن

من بخدا از اون ساده ترم!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد