بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

درخت ایرانی

ما که همه معارف را داریم 

چرا این چنین سرگردانیم؟

.

.

درخت کهنسالی را می‌بینم 

با ریشه‌هایی بی‌نهایت 

فرو رفته در اعماق زمین دانایی  

و تنه‌ای قطور و بلند 

که از میانه بریده شده است 

درست از جایی نزدیک شاخه‌ها 

قسمت جدا شده را در شن فرو کرده‌اند 

به امید آنکه ریشه کند 

و خوب هم به آن می‌رسند 

اما همزمان با هر برگ نویی که می‌روید 

دهها شاخه می‌خشکند 

و باغبان مهربان با اندوه شاخه‌های خشکیده را جدا می‌کند 

و از خود می‌پرسد: 

کجا کوتاهی کرده‌ام؟ 

و با خود می‌گوید: 

از این پس چنین و چنان می‌کنم تا درخت شادمانه ببالد. 

غافل از آنکه ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد