بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

می خواهمت تنها میان قامت خویش

می خواهمت

تنها میان قامت خویش

شاید که مرحم یابد این صد پاره ی ریش 

می خواهمت 

ای نازنین  

ای یار دیرین  

آتش جهان بار دگر زان قلب سنگین 

باشد که از نرمی چندان 

لطف چندین

فرهاد بنهد تیشه گیرد دست شیرین

نظرات 4 + ارسال نظر
آلفا دوشنبه 18 آذر 1387 ساعت 06:44 ب.ظ

سلام عزیزم...

شعر زیبایی بود که بخاطر حالی که الان دارم بیشتر به دلم نشست...

می خواهمت

تنها میان قامت خویش ...

دلم بدجوری گرفته........

آلفا دوشنبه 18 آذر 1387 ساعت 06:44 ب.ظ http://alpharays.blogsky.com/

سلام عزیزم...

شعر زیبایی بود که بخاطر حالی که الان دارم بیشتر به دلم نشست...

می خواهمت

تنها میان قامت خویش ...

دلم بدجوری گرفته........

فاطیما سه‌شنبه 19 آذر 1387 ساعت 06:19 ب.ظ http://www.a3maneman.blogsky.com

با گریه های یکریز

یکریز

مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته

در پی باد

با هفته های رفته

با فصل های سوخته

با سال های سخت

رفتیم و

سوختیم و

فرو ریختیم

با اعتماد خاطره ای در یاد

اما

آن اتفاق ساده نیفتاد . . .

خیلی زیبا بود مثل همیشه.

آلفا جمعه 22 آذر 1387 ساعت 04:00 ب.ظ http://alpharays.blogsky.com/

ساعت دیواری..تو به یادت داری؟!
آنچه را رفت ز یادم و دگر بازنگشت؟!
آنچه از روح من آرام و بتدریج پرید...
آنهمه سادگی و عشق و صداقت که شکست؟؟!!
تو بگو من ز چه اینگونه شدم؟!

سلام عزیزم... امیدوار بودم آپ کرده باشی...خب نظرمو قبلاْ به این شعر قشنگت دادم... منتظر آپ جدیدتم..

خوشحال میشم بازم بیای پیشم...

دوست تو : آلفا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد