بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

دستان چنار

آنگاه که دستان برخاسته بر دعا خشکید و افتاد  

گفتم: دیگر دعا بس است. 

غافل از آنکه بهاری هست 

و رویش دستانی نو.

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطیما دوشنبه 4 آذر 1387 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.a3maneman.blogsky.com

بهار که شد، دستانت که جوانه زد ، سبز که شدی به یاد بیاور زمستان را ومن را که زیر بهمن همراه با آدم برفی ام دفن شده ام . . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد