بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

شیدا در کنار آتش یخ بسته نشست

شیدا در کنار آتش یخ بسته نشست
گوسفند از آلبالوی ترش خورد
جوجویی بر درخت زردآلوی عسلی نشست
بازیگوش هلوی بی هسته را گاز زد
کوه آرام توت فرنگی را در آغوش کشید
آرام
نوبت تو هم می شود

دست دلدار بگیر و لب گرمش به دهان

گر نمی دانم چیست
زندگانی لیکن
زندگی عشرت همسایه ی ما نیست
شب رحلت جانسوز امام
زندگی بوالهوسی نیست
به تجویز خوشی
زندگی نیست دروغ
زندگی نیست فریب
زندگی دگمی خشکان مقدس نبود
و نه بیراهه ی هر جایی راحت طلبان

زندگی رنگ امید است به دریای کویر
زندگی بوی نجات است به زندانی پیر
زندگی نقش دو عاشق که بر همدگرند
فارغ از هرچه سبب غایت مقصود همند

دست دلدار بگیر و لب گرمش به دهان
که نیرزد به دو جنبش همه ارکان جهان

گسلها قله آفرینند!

نیم دایره هایی که دایره اند
و استوانه ها استوار می سازند.

سیاهچالهایی ژرف که در فورانند
چون آتشفشانهای بلند.

گسلها قله آفرینند
هرچه آن عمیقتر
این عظیمتر.