بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

دست دلدار بگیر و لب گرمش به دهان

گر نمی دانم چیست
زندگانی لیکن
زندگی عشرت همسایه ی ما نیست
شب رحلت جانسوز امام
زندگی بوالهوسی نیست
به تجویز خوشی
زندگی نیست دروغ
زندگی نیست فریب
زندگی دگمی خشکان مقدس نبود
و نه بیراهه ی هر جایی راحت طلبان

زندگی رنگ امید است به دریای کویر
زندگی بوی نجات است به زندانی پیر
زندگی نقش دو عاشق که بر همدگرند
فارغ از هرچه سبب غایت مقصود همند

دست دلدار بگیر و لب گرمش به دهان
که نیرزد به دو جنبش همه ارکان جهان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد