بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

ز منی وارهیده ام

اکنون که خالیم ز منی وارهیده ام
از نیک و شر هردو جهان بر جهیده ام
آنان که پر منیّ و به قامت خمیده اند
خوبی ز کف نهاده حماقت خریده اند

خدایا...

خدایا کمکت کن ایمان بیاورم.

داییم رفت

داییم رفت که رفت
87/2/10
من نمی گویم هیچ
هر چه می خواهی کن.

مسیحا کجاست؟

دل من مرده.
کجاست عیسای من؟
.
.
.
تشنه زندگانی شو
شاید عیسی زیر لباست باشد.

چه خوش آن دم که جهان با دل من یار شود

زندگی چیست به جز خنده ی یک کودک خرد
زندگی چیست به جز رقص چو مه دختر کرد
زندگی چیست به جز نای نی و چنگ و رباب
زندگی چیست مگر ماهی و یک تنگ حباب
زندگی حادثه ای نیست که تکرار شود
چه خوش آن دم که جهان با دل من یار شود