بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

سرزمین پر ز آب و آه و جنبیدن!

دمی کز مدخل ( س ک س ی )
میان هر دو دست دختری ( س ک س ی )
به این دنیای ( س ک س ی ) پانهادم گریه میکردم
که در این سرزمین پر ز آب و آه و جنبیدن
نمی خواهم دمی باشم
من آنجایی که بودم
رزق من از شیره ی عشق و دو چشمم بسته بر ناحق
زبانم ناتوان از لغو و گوشم کر برای حرف بیهوده
من آنجا زندگی کردم
ولی اینجا
همه شهوت
همه نفرت
سراسر خوی حیوانی
سراب قدرت و ثروت
هدفها سوی خودخواهی
همه زنده ولیکن زندگی هرگز
کجا آوردیم زان جنت المأوی
مرا سوی کهن ویرانه ی غمها
مرا بازم بگردانید
همانجایی که من بودم
ولیکن دختر ماما
نگاهش زیر ناف من
در اندیشه
جنین تازه زائیده
که اینگونه ذکر دارد
چو مرد بالغی گردد
چه می گردد!
و دستانش میان هر دوپای من
و در اندیشه ای دیگر
مرا همخواب می گردد؟


از آندم ماهها و سالها بگذشت و من مردی شدم رعنا
و لخت و عور خوابیده
میان هردو دستم دختر ماما
که در فکرش هنوز آه است و جنبیدن
و من خالی
و من بی تاب خوابیدن
که شاید خواب بینم یک جنین هستم
رها در ابر و ابریشم


سقوط از بی نهایت
نا کجا آباد مقصد
خسته ام خسته
خداوندا ببین اشکم
دوباره میکنم گریه
به یاد گریه اول
مرا یا باز گردان پس
و یا پیشم ببر زین عالم خاکی
رها تا عالم واپس

زبان درکش همینت بس

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 30 فروردین 1387 ساعت 09:02 ق.ظ

تولدت مبارک .
امیدورارم ۲۵ سالگی خوبی داشته باشی

[ بدون نام ] یکشنبه 1 اردیبهشت 1387 ساعت 07:39 ق.ظ http://gheddis.blogsky.com

سلام
حقیقت دنیا رو زیبا بیان کردی، مردمی که فقط به فکر شکم و زیر شکم هستنف زنده اند اما زندگی نمیکنند، و این که فراموش کرده اند از کجا آمده اند و به کجا میرن، اما آخر یه روز به خونه ی اصلیمون ، به خونه خودمون و پیش خدا بر میگردیم
این جاش خیلی زیبا بود:خداوندا ببین اشکم
دوباره میکنم گریه
به یاد گریه اول
مرا یا باز گردان پس
و یا پیشم ببر زین عالم خاکی
رها تا عالم واپس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد