ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز چند تا مطلب راجع به عشق سرازیر شد به ذهنم که نوشتم گوشه ی کتاب. کتاب شهید اول با شرح شهید ثانی. فکر کن٬ فقه و عشق !!! حیف که کتابم اینجا نیست و نه حافظه ام.
جمعه یکی از شهرستانهای اطراف افطاری دعوت بودیم. من و نوید و باباش. وقتی رسیدم که آفتاب داشت غروب می کرد. نارنگ نور و درختان برگ و آبی فراز و p در آسمان. p ای که کم کم o خواهد شد٬ q خواهد شد و بعد دیگر هیچ. دوباره اشک٬ بعد از مدتها.
و آرزو کردم ٬ آرزو که بمیرم پیش از پایان رمضان. اگر بمیرم برای همیشه کنار همه چیزم خواهم بود٬ کنار عشقم.
همه جا٬ و نه ترسی خواهد بود و نه دوری ای.
و یار دوستانم خواهم بود همه جا٬ و در کنارشان. و کمکشان خواهم کرد که نه برشان ظلم شود و نه ظلم کنند به خود یا دیگری.
خدایا آماده ام.
آرزوی مرگ را هم با خود به گور میبرم !!!! شاید زمانی که بمیرم دیگر ارزویش را نداشته باشم !!
سر نمیزنی ؟
اپم
به سلامتی .به امید حق هر کسی به زیبا ترین و بهترین آرزوهاش برسه . اگه با مرگ رسالت ت رو به انجام می رسونی .یا مولا . من هم برات دعا می کنم
سلام...خوبی؟؟؟
مرسی که بهم سر زدی....آپتو دیدم ...خیلی غمناک بود...
...
ین روز ها همه گوسفندانی شده ایم که گاوچران های سابانتا ، لنینگراد چوپانیمان را می کنند
سگانی و گرگانی هم هستند
زنگوله را دوست دارم
هر وقت گفته ام بع با چوب و گلوله ی پلاستیکی توی دهنم زده اند
زنگوله صدایی دارد و من می توانم با تکان خوردنم صدایش را در آورم
ما می توانیم با تکان خوردنمان صدا هایشان را در آوریم و تو دهنی نخوریم
سعی می کنم علف را اول بفهمم بعد بخورم
هیچ گاه نمی توانم پوست عوض کنم
بجای علف ...///
به روزم و احساس می کنم گوسفند ام