بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

اینرا بخوان عزیز

یکدیگر را دوست بدارید ، اما از عشق زنجیر مسازید
بگذارید عشق همچون دریایی مواج میان ساحلهای جانتان در تموج و اهتزاز باشد
جامهای یکدیگر را پر کنید اما از یک جام منوشید
از نان خود به یکدیگر هدیه دهید اما هر دو از یک قرص نان تناول مکنید
با شادمانی باهم برقصید و آواز بخوانید اما بگذارید هر یک برای خود تنها باشید
همچون سیمهای عود که هر یک در مقام خود تنها است ، اما همه با هم به یک آهنگ مترنمند
دلهایتان را بهم بسپارید اما به اسارت یکدیگر ندهید
زیرا تنها دست زندگی است که می تواند دلهای شما را در خود نگاه دارد
در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک : از آنکه ستون های معبد به جدایی بار بهتر کشند و بلوط و سرو در سایه هم به کمال رویش نرسند

 

جبران خلیل جبران < از طرف بهترین دوست زندگی من >

نظرات 4 + ارسال نظر
راوی خاطرات بزها یکشنبه 3 دی 1385 ساعت 06:16 ب.ظ

من هم جبران خلیل رو خیلی دوست دارم ولی ترجیح می دم هر ماه فقط یک جمله اش رو بخونم چون نمی شه همه رو با هم خوند
آخه می شه شعار

سمیرا چهارشنبه 6 دی 1385 ساعت 03:55 ب.ظ

عجب عکس مزخرفی
حالم بد شد
چه بد سلیقه
حیف این متن این عکس بهش نمیاد
عوضش کن

مهسا دوشنبه 2 بهمن 1385 ساعت 11:52 ق.ظ

من دوست امیرم(امیر کینگ)واقعآ برای شما متاسفم که با چنین فردی دوست هستید.روزی که به ذات ناپاک امیر پی بردید یاد گفته من می افتید.کتاب بالهای شکسته جبران هم بسیار زیباست و کتابهای انتونی رابینز

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 اسفند 1385 ساعت 07:48 ب.ظ

دهههههه پس عکسش کو؟ عکس و چرا ورداشتی؟ هاااااا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد