ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
روزی تو آمدی ٬ روزی که متولد شدی .
آنروز خیلی ها خندیدند شاید من هم .
امروز اما من متولد شده ام ٬ نمیدانم تو میخندی ؟
تولدم به خاطر توست .
تولدت مبارک .
کتاب شاهزاده کوچولو . امروز خواندم و کاش زودتر از این بود . به پیشنهاد دوستی و قولی که داده بودم آنرا گرفتم از کتابخانه و خواندم . ابتدای کتاب ، آنجا که خصوصیات بزرگترها را میگفت مرا به وجد آورد ؛ میان کتاب گویی زبان حال من بود ، همان حرفهایی که میزنم ؛ و انتهای کتاب بغض گلویم را گرفت . تنها کتابی که از کتابخانه گرفتم و از همانجا خواندم و خواندم تا انتها ، حتی چند بار نزدیک بود به درختان برخورد کنم . هنوز دوساعتی از گرفتن کتاب نگذشته بود که آنرا تمام خواندم و فکر و فکر و فکر. خوب شد آنرا خواندم ، کاش زودتر بود ، فردا بار دیگر آنرا خواهم خواند و کتابی دیگر . اما این کتابی متفاوت است با همه آنچه تا کنون خوانده ام و لابد است چون آنرا کتاب قرن نامیده اند ، کتابی که پس از انجیل پر خواننده ترین کتاب دنیا بوده است . نمیدانم من شازده کوچولویم ، روباه یا آن دوست زمینی اما مطمئنم که یکی از اینهایم . و تو هم یکی دیگر . این همان زندگیست ؛ بخوان بار دیگر بخوان . راستی این سفرنامه مشهد هم هرچی تایپ میکنم تموم نمیشه ، اما سعیم را میکنم .
وقتی فکر میکنی همه چیز بر وفق مراد است . وقتی دیگر کسی را داری تا برایش از ناگفته هایت بگویی . وقتی خوشحالی و وقتی غمی نداری .
ناگهان بادی وزید . ناگهان جهان سیاه شد . باد تو را برد .
دیگر کسی نیست .
باز تنهایی.
باز و تا همیشه .
بگو نه .