بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

یادگاری

از گرگان زدیم بیرون و حالا بندر ترکمنیم

دست دوست جون درد نکنه عجب حالی داد ٬ خیلی خوش گذشت ناهارخوران

کلی خاطره نوشتم برمیگردم و مینویسم

اگه زنده موندم

راستی فکر کنم موتور ماشین سوراخ شده آب پس میده

تا بعد

راستی دعاهامم نمیتونم پس بگیرم

دیگه مشهد نیستم ٬ فعلا تا بعد

نظرات 3 + ارسال نظر
جودی آبوت چهارشنبه 8 شهریور 1385 ساعت 01:51 ب.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

سلام به به سوراخ شده اونم موتور کاش میموندید وسط کویر ولی نه طفلکی ها گناه دارید

سمیرا چهارشنبه 8 شهریور 1385 ساعت 03:21 ب.ظ http://beautiful-creator.blogsky.com

سلام
همین جوری ادامه بده شاید ناصرخسرویی یا حتی ابن بطوطه شدی
من سفرنامه اش رو خوندم
بدم نمیاد سفرنامه تو رو هم بخونم

سمیرا یکشنبه 12 شهریور 1385 ساعت 05:06 ب.ظ

سلام
امروز نگاه می کردم کنار پام رو وقتی راه می رفتم
کبوتر بود
ولی نه زنده
بود ولی نه کنار پام تو جوب بین لجن ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد