ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خوابیدی رو یه تیکه سنگ که معلوم نیست از کدوم تیکه ی دل پر درد این کوه کنده شده ٬ چشماتو بستی و فقط داری گوش میدی .
شُر شُر شُر ٬ وُو وُو وُو فقط همین و همین.
احساس میکنی داری از زمین بلند میشی ٬ آروم آروم .
انگار دستی زیر کمرتو گرفته و داره میکشدت به سمت بالا .
کم کم دستات و پاهات هم از زمین بلند میشه و حالا دیگه کاملا توی فضا معلقی .
وای که چه حس خوبی داره .
یهو حس میکنی یکی بهت خیره شده ٬ درست ذل زده به تو ٬ چشماتو وا میکنی ٬ حدست درسته ٬ یه پرنده است ٬ چند متری بالاتر رو دیواره ی کوه نشسته و ذل زده تو چشات ٬ و چقدر خوشگله .
نیگاهش میکنی اونهم همینطور .
هنوز چشمات به چشماشه و صدای آب و باد که ....
این خود ِ زندگیه .
delam havayi shod
aakh ke cheghad ghashang neveshti
che hese khoobi
een khode zendegiye
khodeshe
ببین دوست من موقع کوه رفتن از مواد مخدر والکلی کم تر استفاده کن چون خطر ناکه در ضمن این احساسات هم بت دست نمیده دیگه تو فضا نمیری
ولی من واقعا بدون هیچ مخدر و نشئه زایی احساس تعلیق داشته ام
توی طبیعت، کنار رود...
این امیر چرت و پرت میگه، مگه نه؟
خاطرات زیبا ...
لب رود ...
لب ...