بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

نشد برم

بعضی وقتا که فکر میکنی همه کاراتو تنظیم کردی و برنامه ریزی شده داری به سمت هدفت پیش میری ناگهان یه اتفاق کوچیک همه اون برنامه هاتو به هم میریزه و اونوقته که فکر میکنی روزگار بده و هیچی رو حساب و کتاب نیست اما واقعیت چیزه دیگه ایه .

واقعیت اینه که دنیا روی برنامه ریزی و موبه مو طبق برنامه پیش میره ولی ما نمیدونیم برنامه چیه .

واسه منم یه همچین مساله ای پیش اومد .

سوار ماشین رفیقم شدیم و زدیم به بیابون که یهو ....

بگذریم به قول مهران حیف شد .

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر کینگ چهارشنبه 20 اردیبهشت 1385 ساعت 09:02 ب.ظ

به قول مهران d;
سهشنبه منتضرت بودم زنگ بزنی بریم کوه
خیلی نامردی همه روز منتظر تو بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد