ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مرا ببخشایید اگر ، اصلا ً دست خودم نیست .
مرا ببخشایید اگر ، آخر نمیتوانم نگویم و اگر اینجا هم نگویم پس کجا ؟
مرا ببخشایید اگر ، رهایش کن .
دوستان میگویند : چه با حال ، مثه دخترا .
بعضیاشون : جمع کن این مسخره بازیا رو .
یا ، یا ، یا چیزهای دیگر اما ، از اختیارم خارج است این .
نمیدانم شاید چون متولد فروردینم ، یا حساسیتی فصلیست ، اما هر چه هست دوستش دارم ، با همه وجود .
لوس است ، بی مزه ، یخ ، اینها برای توست ولی ،
منم که باید دوستش داشته باشم ، که دارم .
برای من زندگیست و عشق .
همه چیز و هستم .
در هر صورت ، واقعیت این است که بهار برایم حسی میآورد که به دیوانگی میماند اما آن نیست .
تو اگر راحتی اما اسمش را بگذار جنون ، جنون فصلی ، جنون بهاری .
اینها را از آنروی گفتم که شاید قلمم « شکسته بادا » کمی عوض شود و ....
اما هرچند قلم بگردد ، دست همان است .
... و زود تمام میشود و میرود ، تا کنون که اینگونه بوده ، پس ، از من مرنجید و کمی تحملم کنید اگر به مزاقتان خوش نیامد .
مرا ببخشایید
همون بهتر که هویتت گوسفندی باشه
چون اونجوری خیلی قابل فهمتری
;-))