ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شعله گر از آسمان
قطره به قطره چکد
روز مرا شب کند
وز شب من خون چکد
باز به یک پنجره
بگذرم از آسمان
نور ببارم به قبر
قبر بزرگ جهان
برای همیشه
آدمی را خرد میکند
انگار ذرات دلت
پروانه میشود
میپرد
یا باد
غبار دلت را
با خودش میبرد
کاش راهی میشدیم
از مجاز
به حقیقت
کاش بهانهی زیبای تو برای زندگی
فقط و فقط
خدا بود
نه نیستی
چون خودت
که برای حس بودن
ـ تنها حس بودن ـ
خود محتاج صد بهانه است
کاش خانه مان بر بلندای بام جهان بود
و افق پروازمان نه مرغواره
میان خوردن و آرمیدن
که در فلق جاودانگی
کاش ما
خودِ ما بود
نه ناخودِ ما
وقتی هنوز
پا در گل دیدن یک هوسیم
برای دویدن
کفش هر که را بپوشیم
مضحکه حقیقتیم
وقتی لذت
فقط برای تن است
دم زدن از کمال
سخن از صعود قلل
در رختخواب است
برای بزرگ شدن
باید از کوچکی گذشت
و فراتر از حدود
و حتی آزادی
وجود خود را جست
خود خود را
نه ناخود خود را
برای رهیدن
برای رهاندن
برای فهمیدن
برای فهماندن
اگر عجول باشی
نابود می شوی
پیش از آنکه چیزی تغییر کرده باشد
گاهی باید حق را
در زرورق باورهای عامیانه پوشاند
تا آرام آرام
ذائقه ها حق پذیر شود