بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

کاش فرصتی باشد

به بازیچه مشغولم 

فارغ از والدین 

معراج آخر وقت 

دوستان دشمن کیش 

کاش فرصتی باشد 

از برای پروازی

لذت ما بودن

یک لحظه  

یک ثانیه 

می تواند 

وسعتی بیابد  

بیش از تمام زندگی 

یک چادر 

خانه ای شود 

رویایی تر از همه قصر های عالم  

یک رود 

نجواگر راز زندگانی

یک گوشه از این جهان  

می تواند مرکز آن باشد 

جاییکه 

من باشم و 

تو باشی و 

لذت ما بودن

بر تخم خود خوابیده ام

آماده ام 

من

با تمام وجود 

تمام روح و فکر و تنم 

تو چطور؟

من خواهشم 

من آتشم 

آبم مپاش 

صبر اندکی

برتخم خود خوابیده ام

بر ناکجا باریده ام

زیرا که عنقا دیده ام 

خدا و خرما

خرمای خدایی بخورم؟

خدای خرمایی بپرستم؟ 

آری می شود

که گفته دو خ جمع نمی شود؟

استشمام نیلوفر آبی

زندگی تکرار است  

اگر نباشد رنج و لذت 

رنج ناخواه هم می آید 

لذت اما پیچیده نیست 

و نه دور و دشوار 

یا بزرگ و محتاج مقدمه چینی 

بخواه 

می آید 

رقص دود عود در فضای تاریک اتاق 

شکلک ابرهای سفید گرمازده 

خوابیدن زیر سایه یک درخت در ظهر داغ تابستان  

و بازی نور و سایه 

نوشیدن یک لیوان بعد تشنگی 

بوسیدن یک گل 

شنیدن یک پرنده 

استشمام نیلوفر آبی  

 و همبستری محبت او

خنده مادر 

دستان پدر 

موسیقی روح  

و نماز انسانیت

ماه 

آب 

آسمان 

من 

تو  

ای مهربان

سفید می نویسم

می خواهم فقط تو بخوانی 

تویی که دوستت دارم 

تویی که وجود منی 

مرا رها مکن 

رهایت نخواهم کرد 

حتی اگر یکی از چندتا باشی

آیت الله العظمی کلاغ

چیزهایی که از کلاغها دیده ام:

بعد از غذا دهنشونو با آب میشورن و غرغره میکنن؛ 

موقع گرما رو به سمت باد میشینن توی سایه و دهنشونو باز میذارن تا خنک بشن؛

عشقبازی و حتی جفت یابیشون رو مخفیانه انجام میدن؛ 

غروب میخوابن و سحر بیدارن؛

وقتی برای یکیشون مشکلی پیش میاد، همه جمع میشن و قارقار میکنن تا مشکل حل بشه. 

سلام بر حضرت آیت الله العظمی کلاغ و رحمة الله و برکاته