بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

کاش ما٬ خودِ ما بود

کاش راهی می‌شدیم

از مجاز

به حقیقت

کاش بهانه‌ی زیبای تو برای زندگی

فقط و فقط

خدا بود

نه نیستی

چون خودت

که برای حس بودن

ـ تنها حس بودن ـ

خود محتاج صد بهانه است 

کاش خانه مان بر بلندای بام جهان بود

و افق پروازمان نه مرغ‌واره

میان خوردن و آرمیدن 

که در فلق جاودانگی

کاش ما

خودِ ما بود

نه ناخودِ ما

مضحکه حقیقت

وقتی هنوز

پا در گل دیدن یک هوسیم 

برای دویدن

کفش هر که را بپوشیم

مضحکه حقیقتیم

وقتی لذت

فقط برای تن است

دم زدن از کمال

سخن از صعود قلل

در رختخواب است

بزرگ شدن

برای بزرگ شدن

باید از کوچکی گذشت

و فراتر از حدود

و حتی آزادی

وجود خود را جست

خود خود را

نه ناخود خود را


جای ما

ما را در جایی از تاریخ آفریدند

که ایستادن حرام است

حتی رفتن نیز

تنها باید هجرت کرد

با پا نه

با پر

تحمل بایدم

برای رهیدن

برای رهاندن

برای فهمیدن

برای فهماندن

اگر عجول باشی

نابود می شوی

پیش از آنکه چیزی تغییر کرده باشد

گاهی باید حق را

در زرورق باورهای عامیانه پوشاند

تا آرام آرام

ذائقه ها حق پذیر شود