ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نمیدونم چی شد که وبلاگ زدم .
اما گذشت و موند و موند .
به هر حال امروز آمار بازدید کننده وبلاگ از ۲۵۵۵ نفر گذشت .
نمیدونم تا وقتیکه بازدید کننده ها به ۵۵۵۵ میرسه زنده بمونم یا نه ولی اینم یه امید خودش .
تا بعد .
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گِل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوسست
عیش با آدمیئی چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رَقَم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کَرَم باز گذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پر سَمَن و سوسن آزاده کنی
دوست عزیزم خواجه حافظ
(من هستم چون می اندیشم) این جمله یکی از فلاسفه معروف اروپایی است .
دوستش دارم اما من اگر بخواهم در مورد خودم بگویم چه؟
...........................
من آرامم پس هستم .
شاید یا نه ؟
در هر صورت .
این روزها هوا آنقدر گرم شده که من به یاد مسکن ابدیم در سرای باقی می افتم . حالا تازه اگر بخواهی در این حرارت طاقت فرسا تمرین جودو کنی ببین چه میشود . خیلی راحت میتوانم ادعا کنم که یک الی دو لیتر عرق میکنم .
من نمیدانم کسانیکه این سالنهای ورزشی را می ساخته اند بر طبق چه استانداردی برنامه ریزی کرده اند که نه تهویه مطبوع و نه خنک کننده برایش قرار نداده اند . از اینها که بگذریم فکر کنم ورزشگاه تختی اصفهان تنها نمونه در سطح جهان باشد که از استاندارد سقف دو متر و نیمی برای سالنهای رزمی اش استفاده شده .
فکر کن ، تابستان و هوای گرم و تمرین سنگین جودو و بوی عرق و رطوبت آن با سقف دو متر و نیمی .
اما آخه یکی نیست بگه تو این هوا که فقط خوردن آبدوغ با خیار و کشمش مزه میدهد شما مریض هستید که تمرین ورزش می کنید ؟
نمی دانم شاید عشق باشد ، شاید هم واقعا مریضی .
There was a blind girl who hated herself because of being blind. She hated everyone except her boyfriend. One day the girl said that if she cud only see the world she would marry her boyfriend, one day someone donated their eyes 2 her and then she saw everything including his boyfriend, her boyfriend ask her, "now that you can see, will you marry me?", the girl was shocked when she saw her boyfriend is also blind, and she refuse to marry him. Her boyfriend walks away with tears and said, Just take care of my eyes dear
دیروز بود که یکی از دوستای اینترنتیم از من خواست وقتی میرم کوه از طرف اون به یه پرنده سلام برسونم .
گذشت و تو فکرش بودم ؛ عصری داشتم رکاب میزدم و با سرعت تو چارباغ میرفتم که یهو دیدم یه چیزی رو زمین افتاده صاف جلوی تایر چرخم .
فرمونو تابوندمو از کنارش به سرعت رد شدم ؛ چند متری که رد شدم اما تازه فهمیدم که اون یه پرنده بوده .
پس چرا نپرید ؟
دور زدم و برگشتم بالای سرش ، بله حدسم درست بود ، پرنده نمیتونست بپره آخه میدونی خیلی کوچیک بود .
یه جوجه که شاید این اولین تجربه ی پروازش بود و چه تلخ .
بردمش خونه ؛ یه کم آب که بهش دادم میخواست بپره و بره ولی اگه میرفت کلاغا یک ساعت هم بهش فرصت نمیدادند ، واسه همین نگهش داشتم .
به زحمت یه قفس پیدا کردمو گذاشتمش اون تو .
پرنده اما نه غذا میخورد و نه آب ؛ غرور داشت ، گنجشک بود ولی گنچشک باغی ، آزاد و رها و اکنون در بند .
اون موقع بود که بهم گفتن اینا از گرسنگی میمیرن اما اهلی نمیشن ، تو قفس غذا نمیخورن . پرنده یک ساعتی در قفس بود اما هنوز به فکر رهایی ؛ سرش را از لای میله های قفس بیرون میآورد و سعی میکرد فرار کنه ، چندبار حتی گردنش لای میله ها گیر کرد و با زحمت درش آوردم اما دست بردار نبود
چندی از نیمه های شب گذشته بود که پرنده آروم چشماشو بست و خوابید و من هنوز بیدار .
نمیدونم بمونه یا بمیره ولی دوستش دارم .
به اندازه ی آشناییه چند ساعتمون ؛ نه انگار سالهاست که میشناسمش .
اما من نه از سر کلاس براش بوسه میفرستم و نه باهاش درد دل میکنم ، اما دوستش دارم .
از صبح تا حالا حتی وقت نکردم بهش سر بزنم ، اما دوستش دارم ، به همه ی زیباییش قسم .
و سلام ، سلام تو را هم به او نرسوندم آخه هنوز حتی تحویلم هم نمیگیره ؛ هنوز شاکیه که گرفتمش ، فکر میکنه من یه آدمه ظالمم .
صبر کن ؛ نگو بد قولم ؛ صبر کن دیگه ؛ بذار حرفمو تموم کنم .
قول میدم در اولین فرصت سلامتو بهش برسونم ، اولین دفعه ای که تحویلم گرفت میگم که بهش سلام رسوندی .
قول میدم ؛ قول میدم و قسم میخورم .
به دوستیمون وبه دیوونگیمون ؛ دیوونگیه تو دیوونگیه من .
راستی کاشکی از من چیزه دیگه ای میخواستی ، چون انگار خدا خیلی هواتو داره ؛ مثلا چه خوب میشد اگه میخواستی که ....