بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

خیال کردی چی هستی؟

انسان چقدر نحیف و ضعیف
این را هنگام ماساژ بهتر درمی یابی
مشتی استخوان و چند تکه گوشت
با روکشی از چرم
و چه ادعاها!
پنبه و پهلوانی؟

این روزها که نبودم

این روزها پر بود از اتفاقات تلخ و شیرین ٬ گس و ترش.

بدترینها و بهترینها  را داشتم

بعد خواهم گفت .

این روزها که نبودم ...

میخوام بنویسم اما از چی؟

میخوام بنویسم اما از چی بنویسم؟

میخوام ننویسم اما از کی ننویسم؟

پس ...

می خواهم بمیرم

امروز چند تا مطلب راجع به عشق سرازیر شد به ذهنم که نوشتم گوشه ی کتاب. کتاب شهید اول با شرح شهید ثانی. فکر کن٬ فقه و عشق !!! حیف که کتابم اینجا نیست و نه حافظه ام.


جمعه یکی از شهرستانهای اطراف افطاری دعوت بودیم. من و نوید و باباش. وقتی رسیدم که آفتاب داشت غروب می کرد. نارنگ نور و درختان برگ و آبی فراز و p در آسمان. p ای که کم کم o خواهد شد٬ q خواهد شد و بعد دیگر هیچ. دوباره اشک٬ بعد از مدتها.

و آرزو کردم ٬ آرزو که بمیرم پیش از پایان رمضان. اگر بمیرم برای همیشه کنار همه چیزم خواهم بود٬ کنار عشقم.

همه جا٬ و نه ترسی خواهد بود و نه دوری ای.

و یار دوستانم خواهم بود همه جا٬ و در کنارشان. و کمکشان خواهم کرد که نه برشان ظلم شود و نه ظلم کنند به خود یا دیگری.

خدایا آماده ام.

من و کرکه گور

کرکه گور یه فیلسوف دانمارکیه که من کاملا اتفاقی راجع بهش خوندم.

شباهتهای خیلی زیادی بین من و اون هست. یه گوشش رو می نویسم و بقیش رو اگه خواستی از لینک زیرش برو بخون.

دانشجوی الهیات می شود اما زندگی بی بند و باری دارد.کرکه گور درس نمی خواند و به جای درس کتاب های ادبی و فلسفی می خواند.

من برای اینکه بتوانم او را تا ابد دوست داشته باشم باید با او قطع رابطه کنم.

این هم ادامه مطلب.

زندگیواره بی شماره

امشب نیمه شعبان است و دل بی قرار برای صلح جهانی ٬ برای جمال مطلق عقل ٬ برای انسانیت ٬ برای روزی که انسانها درخت را بفهمند ٬ گل را نچینند ٬ آبشار را زندگی کنند ٬ زیبایی را بپرستند.

تنگ است تُنگ دلم از برای ماهیها                   خدا خدا برسان آب پاک دریا را

فسرد ماهی قلبم کبود گشت و خجول             وفا کنون بنما وعده های فردا را

مرا نه تاب طریق است و نه توان عتاب              رها مکن تو مسلمان بی مسما را

تمام عمر امیدم کنون میانه ی قبر                    رها نما دل از این کثرت من و ما را

نیامدی و بمردم بیا که زنده شوم                     جهان بمرد کنون زنده کن مهیّا را


امروز پیش جمعیتی بودم

ذکر بعد از نماز ۱۰۰ مرتبه غلط کردم

و تو مرا بشکستی

و توبه من بشکستم

امروز سفید سفید بودم

در خیابانها

سلام حاج آقا

سلام عزیز دلم


فقط از خدا تو را میخواهم.

مارمولک

همیشه فکر می کردم رضا چه مارمولک بی خطر خوبی است

حالا خودم هم مارمولک شده ام

دنیایی است دنیای مارمولکی ما

رضا آدم شد اما من ....

سرگردان نباش

ما به تو فرزندی می بخشیم

خدایا...............

وقتی همه خواب بودند

پریروز فیلم وقتی همه خواب بودند اثر آقای حسن پور

گریه ام گرفته بود ٬ اول نم نم و آخر هق هق . هر کاری کردم که دور و بریام نفهمن نشد آخه کم کم شونه هامم داشت میجنبید و این وسط مادرم که هی عین پیامهای بازرگانی ناطق نوری از جلوی نمایشگر میومد و میرفت تا ببینه چی شده . مادرم موجود فوق العاده نازنینیه اما احساسات من براش قابل درک و هضم نیست .

گریه ام گرفته بود . چرا ؟ چون ایمان همه آنها برایم آشنا بود .

 بی بی ٬ نصیر ٬ کریم و بچه ها . انگار همه رو میشناختم بهتر از خودشون ٬ حتی بهتر از کارگردان . دوستام میدونن که من یه جورایی با عقاید مردم ٬ با افکارشون در ارتباط لحظه به لحظه هستم .

عاشق ایمان بی بی ام اما خودم نصیر وار زندگی کرده ام . تنها چیزی که میتونم روی اون قسم بخورم ٬ آره قسم بخورم ٬ اینه که از دینداری کریم متنفرم ٬ متنفر .

گریه میکردم ؛ گرد من آیید که کعبه اینجاست . این یه تیکه سنگ سیاه بیشتر نیست . مگر کعبه نیز جز سنگهایی سیاه است ؟ دل را سفید باید و نیت را پاک .

بالای سرم رو نگاه کردم . آسمون هم داشت گریه میکرد . پاکی و خلوص سنگ رو هم نرم میکنه . قطره های بارون میخورد رو غنچه های کوچیک شمعدونی . وای که چه غوغایی بود . تا شب نشستم رو ایوون و ابرها و بازیشون با خورشید رو نگاه کردم . خدا کنه دختر همسایه فکر نکنه عاشقش شدم . همون یه بار که عاشق شدم واسه ابد بسه .

یه خبر مهم بهت بدم ؟ امسال که سال خوکه پر از خیر و برکته اما زمستون سردی داره . راستی منم متولد سال خوکم . ثلث اول ٬ زیرک و خودرأی . یه چیزی یادم افتاد . سی فروردین تولدمه . اینو گفتم نه واسه هدیه گرفتن ؛ واسه اینکه یادت نره واسم هدیه بخری !!!

راستی یه سؤال ؛ وقتی همه خواب بودند من و تو کجا بودیم ؟ نکنه ما هم خواب بودیم ؟ نکنه هنوز هم خوابیم ؟ وقتی همه خواب بودند . همه خواب بودند .