بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

باز دوباره زندگی

چند وقتی بود دستم به نوشتن برنامه بلند مدت زندگیم بند بود.

چند دقیقه پیش تمام شد.

واقعا دانستن آینده چقدر لذتبخش است!

فردا اگر پرواز باشد باید بروم آبادان برای تدریس ماساژ برای تعدادی از ورزشکاران استان خوزستان.

البته بعید می‌دانم که باشد و من هم احتمالا نمی‌روم.

اگر نرفتم باید برنامه‌ریزی میان و کوتاه مدتم را هم تنظیم کنم.

فردا صبح دیدزنان است!

از همه چرندیات بالا که بگذریم مسئله مهم این است که قبل از عید می‌خواهم راه بیفتم با دوچرخه و تا سال آینده رکاب بزنم!

احتمالا می‌روم مناطق جنگی.

سلام سایکلوتوریسم!!!

حال گیر

گاهی آدم حالش گرفته میشه 

اما خوب که نگاه میکنه 

حال میکنه اساسی 

امشب حالم گرفته است 

هنوز وقت نکردم خوب نگاه کنم...

آغاز روزهای درخشان

امروز عمرم به معنای کامل کلمه تلف شد 

نه کتابی 

نه آموزشی 

نه پیشرفتی 

نه حتی تفکری 

سرگردانی محض بود 

و بیهودگی 

بی حس زندگی 

یک روز من گذشت 

اما دلم آبی است 

این آخرین روز است

حس خوب عدم وابستگی

امروز کارها خوب پیش رفت 

کمابیش 

می‌دانم بهتر خواهد شد 

 

رفته بودم جایی 

بیرون که آمدم 

دیدم چرخم نیست 

خیلی آسوده خاطر و طبیعی با خودم گفتم: 

دزدیدنش.

بدون هیچ حس خاصی. 

خیلی برام جالب بود. 

البته بعد فهمیدم چرخم را ندزدیده‌اند 

اما حس بی حسی من نسبت به از دست دادن داراییم 

برای خودم هم غیر منتظره بود 

 

دیروز یک نفر توی پارک شهید رجایی با یه کلت به مغز خودش شلیک کرده بود. 

خون٬ سیمان فرش کف پارک را گرفته بوده.

بچه‌ها می‌گفتند: پلیس ۱۱۰ و آگاهی و جنایی آمده بودند سر صحنه و بعد از زمان زیادی تازه آمبولانس رسید.  

آن بنده خدا در تمام این مدت زنده بوده. 

این را دوستانم از لرزش دستانش فهمیده بودند. 

امیدوارم نمرده باشد. 

هرچند رهایی از بند دنیا خوب است 

اما در همه ادیان جهان 

غیر از چند دین انگشت شمار 

خودکشی گناهی است بزرگ 

و حتی نابخشودنی 

امیدوارم نمرده باشد 

برای خودش می‌گویم.

سلام آغاز ۸۸۸۸

نمی‌دونم از کی 

شاید یکسال پیش بود 

که با خودم درباره امروز فکر می‌کردم 

اینکه در چه حالی خواهم بود  

در چه شرایطی 

و با چه کسانی 

امروز همان روز است 

۸/۸/۸۸ 

و نزدیک غروب آفتاب 

دارم فکر می‌کنم به همه داشته‌هایم 

و تمام گذشته‌ام 

آرزوهایی که اکنون در میان دستانم هستند 

و خطاهایی که پایه‌های بنای آرامشم را می‌خورند 

کسانی که فکر می‌کردم تا ابد خواهند ماند نیستند

و انسانهایی هستند که نمی‌شناختمشان 

آشنایانی که غریبه شده‌اند 

و غریبگانی که دوست‌ 

دوستانی که از با آنها بودن به خود می‌بالم 

زندگی نو به نو 

سلام آغاز 

راستی ۸ چقدر شبیه چادر است 

چادر خلوت من و تو

نون سنگک

چند ساعت پیش تکلیفم با خودم و زندگیم مشخص شد 

بیجا نیست که خدا گفته 

هرکه از یاد من رویگردان شود برایش زندگی سختی قرار می‌دهم 

چون انسان اگه خدا رو نداشته باشه 

هرچی داشته باشه 

هیچی نداره 

امروز صبح رسیدم قم 

از ماشین خطی که پیاده شدم نزدیک بود از سرما درجا بمیرم 

لرز عجیبی توی دلم افتاده بود 

و همزمان داشتم با راننده که می‌خواست بیشتر از مبلغ طی شده پول بگیره بحث می‌کردم 

۵ تومن گفته بود 

می‌خواست ۸ تومن که کرایه معمولش بود رو بگیره 

داشت به زور پول می‌گرفت و می‌گفت :اگه راضی نیستید اینم ندید!

۶ هزار تومن بهش دادم و گفتم این رسمش نیست 

این کارت درست نیست 

که موقع سوار شدن یه حرف بزنی و بعد دبه کنی 

بهر حال 

این سفر خیلی بهم حال داد 

نماز رو که خوندم  

یه ساعتی توی حرم خوابیدم 

بعدش اومدم بیرون حرم و بساط چایی و صبحونه رو پهن کردم 

یه سنگک پزی درست روبرویم بود  

با خودم گفتم این پنیرای محلی فقط نون سنگک کم داره 

اما نونوایی خیلی شلوغ بود 

بیخیال نون شدم 

داشتم بقیه وسایلم رو از کیف در می‌آوردم که دیدم یه پسری وایساده بالا سرم 

حدود ۲۰ سالی داشت 

نون سنگک رو بهم تعارف کرد و گفت بردارید 

از من انکار و از اون اصرار 

خلاصه نیمه‌ی بزرگتر نون سنگک رو داد به من و رفت 

جاتون خالی 

آسمون آبی 

و هوای خنک و پاک صبح پاییزی 

با نسیمی که تا مغز استخون آدمو می‌سوزونه 

و در کنارش بخار چای پونه 

و عطرش 

و طعم نون و پنیر محلی و گردو 

روبروت هم گنبد طلایی حضرت معصومه 

اونم توی روزایی که اولش تولد خواهره  

و آخرش تولد برادر  

تازه از همه اینا که بگذریم کلی هم عربا با من صحبت کردند 

یه خانوم عراقی از من راجع به گاز خوراک پزی سفریم پرسید 

و من با اطلاعات همین چند جلسه کلاس عربی جوابشو دادم 

عربی هم جالبه ها 

الآن هم از کبابی می‌آم 

کباب گوسفندی قم با نون سنگک 

دیگه بسه دیگه 

فعلا

کوه در خانه

چند روزیه توی اتاق چادر زدم 

و داخل کیسه خواب می‌خوابم 

کیسه خوابی که هنوز لکه‌هایی روش هست 

از خاطرات گذشته 

حالا که نشده برم کوه 

کوه رو آوردم تو خونه!

مشخصات مسخره یک انسان مسخره

علایق و سرگرمیهام: ادبیات٬ طراحی٬ خط٬ سه تار٬ سینما٬ سنگنوردی٬ ماساژ٬ انرژی درمانی٬ عکاسی٬ طبیعت گردی و مطالعه.  

زمینه های مطالعاتی: شعر٬ رمان٬ هنر٬ علوم باطنی٬ موسیقی٬ ماساژ و ادیان. 

 

بهترین کتابها: شازده کوچولو٬ زمین انسانها٬ ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد٬ دیوان حافظ.

 

مهارتها: ماساژ٬ صحبت کردن٬ نوشتن٬ عکاسی٬ جوجیتسو٬ سنگنوردی و انرژی دزمانی.

 

آرزوهای بزرگ: فیلمساز موفق و تأثیرگذاری بشوم٬ همه کوههای بالای ۷۰۰۰ متر را فتح کنم (۱۴ تا)٬ دور دنیا را با دوچرخه بگردم و با فرهنگهای مختلف آشنا بشوم. 

 

برنامه ریزی آینده: اتمام دانشگاه و مهاجرت به آمریکا یا کانادا برای تحصیل در رشته کارگردانی سینما. 

خصوصیات بدنی: 

قد: ۱۸۰    وزن: ۷۰           رنگ چشم: قهوه ای         رنگ مو: سیاه       وضعیت بدنی: ورزشی 

وضعیت ظاهری: خوب       بقیه خصوصیات: بعدا به خودت میگویم D:

 

خصوصیات اخلاقی: 

شوخ، باهوش و نکته سنج٬ از دروغ متنفرم٬ ممکن است همه واقعیت را نگویم اما دروغ هم نمی گویم٬ از خودبزرگ بینی و غرور به شدت بدم میآید٬ عاشق پیشه٬ صمیمی٬ گرم و پر انرژی، در عین حال در اکثر مواقع آرام و خوددار، تا حدود زیادی مقید به مذهب هستم و مخصوصا مواردی که مربوط به حقوق دیگران می شود برایم خیلی مهم است، حس بی اعتمادی را نمی توانم تحمل کنم، برای کسی که دوستم داشته باشد میمیرم، از دشمنهایم تا حالا انتقام نگرفتم و بخشش را بیشتر دوست دارم، هیچوقت به هیچ دختری قول ازدواج نداده ام و بعد رهایش کنم، به من خیانت شده اما خیانت نکرده ام، تا جایی که توان داشته باشم سعی می کنم گناه نکنم، در چهار حالت مست می شوم: 1-صحبت صمیمانه با خدا (خیلی کم این موقعیت پیش میآید) 2-در دل طبیعت بکر 3-تمرکز روی نعمتها و زیباییهای آفرینش (سیبی که دارم می خورم و ...) 4-رابطه جنسی با کسیکه از صمیم قلب دوستش داشته باشم، توی خط کشیدنی و نوشیدنی نیستم، برای انسانهای هدفدار و موفق خیلی ارزش قائلم.  

 

بدیهای من: 

خوب من هم مثل همه آدمهای غیر معصوم بدیهایی داشته و دارم. 

گناههایی هم انجام دادم که البته این یک مورد را نمی خواهم بگویم چون گناه گناه است!! 

اما مواردی هست که به رفتارها و اخلاقیات من مربوط می شود و در زندگی مشترک ممکن است باعث دردسر شود و بنابراین آنها را می نویسم چون دوست دارم خوبیها وبدیها شناخت کاملی از من برای همسرم ایجاد کند. 

 

۱- در پس آرامش بینهایت من یک خشم بینهایت هم وجود دارد که اگر وارد آن شدم سخت کنترل می شود (البته از وقتی ریکی رفته ام خیلی بهتر شده اما کامل برطرف نشده) 

 

۲- همه زندگی را در رابطه جنسی نمی بینم اما اگر در رابطه با کسی ارضا نشوم زندگی با او برایم کار کسل کننده و غیر قابل تحملی می شود. 

 

۳- نمی توانم دنباله رو باشم. 

 

۴- گاهی مواقع مرز و موقعیت خودم را فراموش می کنم و به قول معروف جوگیر می شوم. 

 

۵- تحمل کم محلی از کسانی که دوستشان دارم را ندارم و باعث شکستن روحیه ام می شود. 

 

۶- بیش از حد در بعضی کارها کمالگرا هستم. 

 

۷- پول نگهدار نیستم. 

 

۸- معمولا در لحظه حال زندگی می کنم و لذت می برم غافل از آینده.  

 

--------------------- 

نگران نشو 

اینا مال وبلاگ یه انسان مسخره است که حالا تعطیل شده 

گذاشتم اینجا که گاهی بخونمشون