ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هرگز برای گریه یک اسب نانجیب
صد کاروان شتر روانه صحرای دل مکن
هرگز برای خنده یک افعی عجیب
یک دشت پونه را تو ز قلبت درو مکن
دلم
می دانی
وقتی تو ابری می شوی
هوای چشمانم بارانی است
پس بگذار آفتاب بر تو بتابد
و ابرها
لکه های زیبایی رویت باشند.
باید گذر کرد
هرچند
فاصله دین و دینداران
جتر است و باران
هرچند
حوری می خریم و عشرتکده
دل می فروشیم و عقل
هرچند
پاداش مترسک
احسنت است و
سزای باغبان
خار گل
باید گذر کرد
ندیده بودم و دیدم
که عاشقی بگریزد
ز فرط حس گناه و
تواضع لب دلبر
ندیده بودم و دیدم
که دلبری بزند در
که یا زخانه برون آ
و یا مرا به درون بر
خسته تر از آنم که بمانم
اما
نمی توانم بروم
زمان رهیدن خواهد رسید
پس
برای آنکه وقت رهیدن
هنوز باشی
بخند
جبر انتخاب
میان واقعیت و حقیقت
و قربانی حقیقت در پای حیثیت
تحیر
تحیر
تحیر
روزی از بند هستها خواهم گریخت
به سرزمین بایسته ها