بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

تولد یونولیتی

امروز وارد ۲۸ شدم 

احساس می‌کنم در حال جویدن یک تکه یونولیت بزرگ هستم. 

نظرات 6 + ارسال نظر
هیوا دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 10:50 ب.ظ http://poopaketanha.blogfa.com

آنجا دختری است خفته در پولک تنهایی
و ناشناخته با تداوم لبخند
وجاری بودن به تن
آخر چیست این اینقدر حجیم
که میله های سینه را مورب ساخته
وبلاگ جالبی دارید لایق دیدید به من هم یه سر بزنید

غزلک سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 07:01 ق.ظ

تولدت مبارک ببعی!

من تا حالا یونولیت نجویدم، دقیقا چه حسی داره؟

فاطمه چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389 ساعت 12:33 ق.ظ

تولدت مبارک . امیدوارم همیشه سالم و شاد و زنده باشی .

فاطمه دوشنبه 6 اردیبهشت 1389 ساعت 04:49 ب.ظ

ولی من عاشق نیستم .......

کاکوتی تنها روی درخت سیب سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://ksinasaba.pardisblog.com

یه زمون دیگه همچی رو سبز میدیدم حتی خونم سبز بود ولی حالا همه جا قلب بسته بندی شده در بسته های 10 تایی میفروشن زرورقشون رو که باز میکنی فقط یه نخود سیاه توش هست ... ملتی که فقط کارش از صبح اب در هاون کوبیدن نخود زیر زبان خیس کردن سماق مکیدن ...برفای بقیه رو پارو کردن باشه مسلما قلباشون باید اینطور باشه ...خوشم میاد از نوشتنت ....
لینکت کردم اجازه بی اجازه ...دوست داشتی لینکم کن

غزلک چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 09:59 ق.ظ

کجایی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد