بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

ما را نه همین بس است جانا در خانه بیا که جان تو گردی

دلم ز کلی و جزئی ز خاص و عام گرفت 

ز بحث و صحبت نامردمان مدام گرفت 

ز خوب صورت بی سیرت و پلید سرشت 

ز واجبی که به معنا بود حرام گرفت 

سراب دین که در آن غوطه ور شدی آنی 

ز گنج عالم معنا فقط کلام گرفت 

فضای قدسی و قرب و تجرد و احساس 

چه بود کذب عظیمی ز ما مرام گرفت

نظرات 2 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 28 مهر 1387 ساعت 03:36 ب.ظ http://dr00bahar.blogfa.com/

تو می مانی

و آخرین قطعه در دستت

زیبا بود ....

فاطیما یکشنبه 28 مهر 1387 ساعت 07:06 ب.ظ http://www.a3maneman.blogsky.com

دلم گرفته است . . .
به ایوان می روم وانگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم . . .
.
.
.
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است . . .


راستی تو پرواز بلدی؟ من هنوز بال هم ندارم . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد