ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از همین لحظه که بر فرازش ایستاده ام
از همین بالا
از همین حالا
عهد میکنم
رها کنم همه جنبشهای بی سبب
که سراسر تحقیر است و افسردگی
و آرام خواهم ماند تا ابد
خدا اگر بخواهد
به اندازه قدم هایت - می خواهد
سلام قربونت برم چقد این متن و خوشکل نوشتی
عزیزم
سلام می نویسم یادگاری تا بمونه روزگاری
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر بر جسته ای از زندگی من هستی
خاتمی
عشق ورزیدن خطاست
حاصلش دیوانگیست
عشق بازان جملگی دیوانه اند
عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند
عشق کو
عاشق کجاست
معشوق کیست
جنبش نفس است که عشقش خوانده اند
آنکه میمیرد ز شوق دیدن امروز ما
گر بیابد بیشتر
گر ببیند دلبران تازه تر
عشق عالم سوز خاموش می شود
چهره ی ما هم فراموش می شود
سنگ قبرم را نمی سازد کسی
مانده ام در کوچه های بی کسی
بهترین دوستم مرا از یاد برد
سوختم خاکسترم را باد برد
شریعتی :«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
باز تو جوگیر شدی و یه چیزی نوشتی. بالاخره که من تو رو می بینم.
ما که از خدامونه اما از این حرفا زیاد زدی
مکه چشام آب نیمخوره
ما اگر بخواهیم ، خدا منتظر ماست . . . ببین دستاشو . . . به سمتمون درازه . . . خوش به حالت که از همین حالا دستاشو گرفتی . . .
سلام. خسته نباشید. من سفرنامه مشهد شما رو خوندم خیلی قشنگ بود. منم مثل شما عاشق کویرم یه حس خاصی داره. به من که آرامش میده شما رو نمیدونم. سر بزنید خوشحال میشم. فعلا بای