بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

ناله جغد شوم خیانت

اشک بود که مثل باران از چشمهای دخترک می چکید و سیاهی آرایش دور چشمش با آن روان می شد تا میان صورتش.
پسر دخترک را گرماگرم در آغوش کشید و فشرد.
شوری اشکهای صورتش را نوشید.
لبانش را گرم بوسید.

عزیزم گریه نکن، من تو رو از چشمام بیشتر دوست دارم.
اگه می دونستم اینقدر ناراحت میشی هیچی نمی گفتم...
و پسر ادامه داد؛ اما هر چه بیشتر می گفت جغد شوم خیانت بلندتر ناله می کرد.
نظرات 4 + ارسال نظر
کاظم دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 ساعت 11:00 ق.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

سلام
می تونه چند تا پایان داشته باشه
پایان شما چطوریه ؟
یا اینکه خائن می تونه متفاوت باشه !

یاس دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 ساعت 06:55 ب.ظ http://gheddis.blogsky.com

سلام
ممنون که به یادم بودید
شاد باشی

کاظم سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 12:01 ب.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

عینکی زده نشده
حقایق پنهان شده

خودم سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.bikhiyalll.blogfa.com/

خیانت چه کلمه دوست نداشتی ای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد