بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

دست دلدار بگیر و لب گرمش به دهان

گر نمی دانم چیست
زندگانی لیکن
زندگی عشرت همسایه ی ما نیست
شب رحلت جانسوز امام
زندگی بوالهوسی نیست
به تجویز خوشی
زندگی نیست دروغ
زندگی نیست فریب
زندگی دگمی خشکان مقدس نبود
و نه بیراهه ی هر جایی راحت طلبان

زندگی رنگ امید است به دریای کویر
زندگی بوی نجات است به زندانی پیر
زندگی نقش دو عاشق که بر همدگرند
فارغ از هرچه سبب غایت مقصود همند

دست دلدار بگیر و لب گرمش به دهان
که نیرزد به دو جنبش همه ارکان جهان

گسلها قله آفرینند!

نیم دایره هایی که دایره اند
و استوانه ها استوار می سازند.

سیاهچالهایی ژرف که در فورانند
چون آتشفشانهای بلند.

گسلها قله آفرینند
هرچه آن عمیقتر
این عظیمتر.

اولین

دیدن اولین زیباست
ترس، شرم، زیبایی
لذت، شیطنت، بودن
در آغوش اولینها باش

جنس لطیف

این حریر ابریشم چیست که چون وقت خواب بر خویش میکشی فردوس تفرج گاه روحت می گردد؟
و چه قرابتیست میان جنس لطیف و لطیف سرمدی؟
ابریشم مرا در برگیر

اندیشه

در این اندیشه ام انسان آنگاه که نمی فهمد چیست؟
آنگاه که نادانترین است و می اندیشد عالم دهر هموست
نادانترها داناترند یا داراتر؟
در این اندیشه ام چرا همه قانونها ناقصند؟
چرا هر دیواری سوراخ دارد؟

نکند دیوار بهشت هم سوراخ باشد؟
و انسانهای بد بد بیایند
غلمان بازی کنند
و به حوریانمان تجاوز کنند
یا درختان بهشت را بشکنند
و توی نهرهای عسل جیش کنند
یا مرواریدها و یاقوتهای قصرهامان را بدزدند

لعنت به این سوراخ که بهشت را هم به نابودی خواهد کشاند
باید در همه سوراخها را گل گرفت
اما نه
پروردگار در جای حق است
و مراقب همه سوراخهاست
.
.
.
راستی نگران نباش حاجی
دیوار بهشت تو یکی سوراخ نمیشود





بهشت کلاغان...جهنم ماهیان

اینجا بهشت کلاغان است
و جهنم ماهیان خواهد ماند
تا آنزمان که اندک آبی فراهم آید
شاید از اشک چشم ماهیان
لیک
اشکی باید شیرین
یا ماهیانی دریازی

آخرین سیگار زندگی

و تو
آخرین سیگار زندگی
دوست دارم نگاهت کنم
که می روی
که دود می شوی

و عهد می کنم
دگر به همچو تو انیس بی کسی
نگویم اندرون خویش

و قول می دهم
روان کنم
به پشت پای تو
تمام خویهای بد
رها شوم پس از تو من

بده کنون لبان خود
برای کام آخرم

فنا شدی
رها شدم

این منم، خسته از خودم

چون مگسان در پناه سایه ی برگ توت از هجوم گرما
به مانند اولین پک سیگار کودکی، تلخ و پر سرفه
همچو یک گناه تکراری ؛ اعتیاد شوم
یا پرس و جو میان قوم آدمخوار
این منم
خسته از خودم