بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

می نویسم شاید...

می نویسم

تا نمیرم در خویش

و بماند یادم

که کجا بودم من

می نویسم شاید

کسی از روزن نور

چشم اندازد و دل سوزاند

یم حکمت برساند به کویر دل من

و همه زندگیم رنگ خدایی بشود

نظرات 4 + ارسال نظر
پرنیان پنج‌شنبه 13 تیر 1392 ساعت 09:28 ب.ظ

من از علم شیمی و ترکیب و داروگری و کیمیاگری هیچ نمیدانم...

اما به گمانم خطرناکترین ترکیب دنیا را با تمام قلبم کشف کرده ام...

بیخبری زمانیکه با دلشوره ترکیب می شود ویران کننده ترین ترکیب دنیاست...

پرنیان دوشنبه 17 تیر 1392 ساعت 10:15 ق.ظ

مرا ببوس ، روزهای سختی در پیش است ،

بگذار تو را ... کمی پس انداز کنم...

ایمان یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 07:32 ب.ظ http://www.shaereshabane.blogsky.com

سلام حاجی
همچنان این غرور و خودخواهی تو حتی از نوشته هان هم پیداست.
دوم اینکه کسی دلش به حال کسی نمی سوزه خودت یه فکری به حال خودت بکن.
اول اینکه بنویس تا یکی از تو چیزی عایدش بشه اگه داری البته.
اینجوری نگاه نکن دومی مهمتر بود اول نوشتم.
منم یه چیزایی دارم می نویسم اگه وقت با ارزشتون اجازه داد سری بزنید.

پرنیان چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 12:34 ب.ظ

اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید، آن شخص را احمق فرض نکنید. بلکه بدانید او خیلی بیشتر از آنچه لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد