بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد
بع نوشته ها

بع نوشته ها

از گوسفند بودن گریختم اما گرگ نیز نخواهم شد

انسان ناتمام

وقتی بیست ساله بودم قرار بود کمتر از 10 سال تمام نیمه کاریهایم را تمام کنم و قبل از 30 برگردم به همانجایی که آمده ام.

بعدها و بعدها اما ... هِــــــــــــــی.


اکنون نمی دانم قبل از 50 تمام می شوم یا ...


شاید قرار است نیمه کاره بازگردم. 

وقتی نزدیک قله ای

بزرگترین سقوطها

بیشترین فشارها

نفس تنگی

بریدن و خسته شدن

کم آوردن و برگشتن

نزدیک قله اتفاق می افتد

.

.

.

نسخه بهتر تو

قله نسخه اکنون تو است

از نفس تنگی نترس

به قله که رسیدی سرازیری آغاز می شود

تا دامنه کوه بعدی

و دوباره العُسر


سال نو یا من کهنه

سالها نو می شوند؟

یا من کهنه می شوم؟

هر سال

هر روز

هر ثانیه


 گرگم پیرتر

و من شادان از گذر بی بازگشت

چقدر عجیبیم

گرگان در لباس میش

«بسم الله الرحمن الرحیم»
 
«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و ان علیا ولی الله وصی رسول الله و الائمه حادی عشر من بعد علی علیه السلام ائمه المسلمین»
 
بارالها! با تمام وجود می‌گویم: «کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته.»
 
خداوندا! عمری را (که بهترین نعمت بوده) از دست داده‌ام، در حالی که می‌توانست در راه تو و خدمت به انسان‌های مظلوم و مستضعف به کار گرفته شود؛ عمری که می‌توانست تا حدودی در جهت از بین بردن ارزش‌های منفی و ایجاد و احیای ارزش‌های الهی- انسانی مثمر ثمر افتد؛ عمری که می‌توانست در راه تحقق هدف‌های مقدس اسلام و اعتلای کلمه التوحید و تکامل صاحبش سپری گردد؛ عمری که می‌توانست از کمیتش بکاهد و بر کیفیتش بیفزاید و همگام با شهدای خداجوی، جویای راه وصول به تو باشد؛ عمری که با کمیت نسبتا زیاد، کوچکترین توشه‌ای بر نگرفته. لذا همین جاست که تمامی امیدش را و تمامی رجایش را، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواری تو و رحمت و فضل تو بسته است. خدایا! باز هم امید و باز هم امید به فضلت! «اللّهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم.»
 
خدایا! خوب می‌دانی آنچه را هم اکنون به قلم می‌آورم مدت‌های مدیدی است در درونم می‌گذرد و بر سر چند راهه‌های حیرت ندانم چیست؟ چه باید کرد؟ امور به کجا می‌‌انجامد؟ چگونه است که با نام اسلام و در ذی اسلامیت شعارهای مردم فریب خالی محتوا، رواج پیدا می‌کند و آن‌ها که مسئولیت جلوگیری از انحراف افکار را دارند ساکت می‌نشینند! و سهل است، بعضا تایید هم می‌کنند و هزاران سؤال، که هر کدام راهی را ایجاب و خطی را ترسیم می‌کند، قرار گرفته‌ام. اما خوشبختانه چون مقلد امام عزیز هستم، راه سعادت برایم روشن است و از خدا می‌خواهم اگر عمری بود، توفیق عمل بدان را پیدا کنم .
 
خدایا! با تمام وجودم به این انقلاب عشق می‌ورزم و به همان مقدار که دوستدار انقلابیونم، نسبت به حامیان ضد انقلاب نفرت دارم و با همه این‌ها، این مسئله را به خوبی دریافته‌ام که هر کس به نفع دشمنان انقلاب و به خیال واهی و بی‌اساس، رضایت به اصطلاح مردم و به خیال خام و پوچ، پایگاه به اصطلاح ملّی پیدا کردن، موضع‌گیری کند، مصداق فرموده گران‌قدر معصوم (ع) است که: «من طلب رضی الناس بسخط الله، فجعل الله حامده من الناس ذامّا.»
 
خدایا! تو شاهدی به همان اندازه- بلکه صد چندان که به امام قاطع- و سازش ناپذیرم عشق می‌ورزم، نسبت به سازش‌کاران و مدافعان عملی ضد انقلاب (اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم. بیم آن دارم حوادث مشروطه مجددا تکرار شود و یا ایران اسلامی به سرنوشت الجزایر دچار شود. خداوندا! از تو مصرانه می‌خواهم دست و قدم، زبان و قلم همه کسانی را که در جهت رهانیدن ضد انقلابیون و مرتدین و محاربین از چنگال عدالت، اعمال قدرت و نفوذ کرده‌اند و همه کسانی که پذیرای این ننگ شده‌اند (تا چند روزی به کام وهم و خیال رسند)، برای همیشه از سرنوشت این مردم شهید پرور و شاهد قطع فرمایی.
 
خدایا! چون عاشق نظام بوده‌ام، از آن ترس داشتم که افشای چهره سازشکاران، لطمه‌ای ناچیز به نظام وارد آورد، به آنها توصیه می‌کنم که جدای از لفّاظی و بازار گرمی‌های صنفی، به قیامت و حسابرسی‌های دقیق آن روز باور پیدا کنند و مواظب باشند که از آن دسته‌ای نباشند که قرآن درباره‌شان فرموده: «لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتاً عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون.»
 
وصیتم به صاحبان قدرت و نفوذ این است که اگر حرکتشان را دوست می‌دارند، به جای شعارهای مردم فریب و سیاستمدارانه، توصیه‌هایی را که تلفنی و شفاهی در جهت استخلاص ضد انقلاب و مَلا و مترفین و حرام‌خواران و حرام اندوزان اعمال می‌دارند، با شهامت و رشادت، برای مردم بازگو کنند و از هر نوع توجیه و ماست‌مالی کردن‌های حفظ سمت و استمرار موقعیت صدارت بپرهیزند که خود‌فریبی و مردم فریبی بالاخره به پایان رسد و سر و کار با خیر الماکرین افتد و باز توصیه‌ام به سردمداران این است که به خدا توکل کنند و قاطعیت و سازش ناپذیری را از امام مردم بیاموزند و شعار نه شرقی و نه غربی را که خواست و حق مردم است و علت موجده این انقلاب بوده فراموش نکنند و مبادا که گذشت روزها و فرو افتادن، طبیعی شود و انقلاب و مهمتر از همه سختی‌های حرکت و فشارهای بین‌المللی موجب شود تعادلی را که شعار فوق ایجاب می‌کرده و بحمدالله تا حدودی ایجاد گردیده، به هم زنند و بدانند که قدرت مطلق از آن خداست و صرفاً تکیه بر اوست که از هر قدرتی، انسان را و جامعه را بی‌نیاز می‌کند و باز این که بدانند که اگر دچار حسابگری‌های سیاسی جدای از توکل شوند و بر ذهنیت‌های شکل گرفته، رضایت خدا و مردم مسلمان را ملاک قرار ندهند، گور خود و انقلاب را کنده و برای مردم، گورستانی بی‌نام و نشان در پهنه تاریخ ایجاد کرده‌اند و یادشان باشد که علت موجده، علت مبقیه نیز هست و فراموش نکنند که سیادت و موقعیت‌های اجتماعی آنان، اهدایی انقلاب اسلامی است و جدای از انقلاب، فردی از چهل میلیون افراد دیگر قبل از انقلاب خواهند بود.
 
خدایا! تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف، خطر منافقین انقلاب را (همانان که التقاط، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ- به بزرگی مجمع الاضداد- به دست گرفته‌اند، هم رجایی و باهنر را می‌کشند و هم به سوگشان می‌نشینند، هم با منافقین خلق، پیوند تشکیلاتی و سپس...! برقرار می‌کنند، هم آنان را دستگیر می‌کنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بد آنان تلاش می‌کنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک می‌شوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافق‌کشان می‌زنند و هم در حوزه‌های علمیه به فقه و فقاهت روی می‌آورند تا مسیر فقه را عوض کنند)، به مسئولین گوشزد کرده‌ام ولی نمی‌دانم چرا؟ (گرچه نسبت به بعضی، تا اندازه‌ای می‌‍‌دانم چرا!) ترتیب اثر نداده‌اند.
 
به مسئولین بارها گفته‌ام که خطر اینان به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است، چرا که علاوه بر همه شیوه‌های منافقانه‌ی منافقین، سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته و کم‌کم آنان را در صفوف آخرین و سپس به صف قاعدین و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده‌اند، به گونه‌ای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصب‌ها و حفظ و ابقاءها دست به تخریب می‌زنند و اعمال قدرت می‌کنند .
 
این‌ها همه پوچ است و بی‌اهمیت! مهم و بسیار مهم این است که هدف غایی از همه این تلاش‌ها، گسترش فکر التقاطی و انحرافی سازمان ضد خداییشان است که جز اندیشه‌های مادی‌گرایانه و ماتریالیستی، چیز دیگری نیست و با بهره‌گیری از تجربیات مثبت و منفی همپالگی‌های چپ و منافقشان توانسته‌اند متاسفانه به نسبت بسیار زیادی (زیادتر از توفیق منافقان خلق در سال‌های 51 تا 54، تعداد کثیری از روحانیون را تحت تاثیر قرار دهند و با لطایف الحیل، بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواه‌شان را بگذارند تا بدان‌جا که بر اعمال جنایتکارانه آنان با دیده اغماض بنگرند و حتی در مواردی نظیر به شهادت رساندن باهنر و رجایی، به دست روی دست مالیدن‌های مسامحه کارانه و مصلحت اندیشیه‌ای پشیمانی آورنده متوسل شوند. باز مهمتر از همه اینکه با کمال تاسف، توانسته‌اند تعداد فراوانی از جوانان مسلمان را جذب کرده منحرف نمایند.
 
هان ای خانواده عزیزم! بهوش باشید مبادا که فریب تایید و تکریم‌های ریاکارانه این منافقان جدا از دین را بخورید. چه بسا با ظاهری چاکرانه و دلسوزانه به سراغتان بیایند و خود را چنان حزب اللهی جا بزنند که مسلمان‌ها و ابوذرها را جرئت لحظه‌ای هم لباسی و همشکلی با آنان نباشد!
 
فرزندانم! اگر گاهی بر شما سخت می‌گرفته‌ام و این در حالی بوده که برایم امکان فراهم آوردن رفاه بیشتر بوده، از آن جهت بوده است که اعتقادی استوار به کریمه «ان مع العسر یسرا» داشته‌ام و اگر می‌توانستم شما را و خانواده را بیشتر از آنچه تحمل کردید قانع کنم به طور قطع چنان می‌کردم و یقین داشتم که در تکوین شخصیت سالم و رشد یابنده شما مؤثرتر و کارسازتر بود.
 
به هر صورت، پدرتان که از همه چیز جز انقلاب و اسلام بیشتر دوستتان می‌دارد، خیر و صلاح شما را در رفاه نمی‌دانسته و نمی‌داند و امید دارد در زندگی، رفاه جویی و عافیت طلبی را آگاهانه به دور اندازید و با عزمی آهنین در کام مشکلات روید و توقع نداشته باشید دیگران برای حل مشکلاتتان اقدامی ولو ناچیز کنند. به جای چنین انتظاری در حل مشکلات مردم کوشا باشید و از سختی‌ها نهراسید و به گونه‌ای عمل کنید که هر مصیبتی و هر مشکلی هر قدر عظیم، در پیش اراده و عزم شما سر تسلیم فرود آورد و به جای اینکه بر شما چیره شود و شما را دست و پا بسته بر زمین افکند، بر امواج به ظاهر سهمگینش سوار شوید و مهارش را به دست گیرید و بدانسو هدایتش کنید که می‌خواهید و اجازه ندهید که بر شما مسلط شود و تعادل شما را برباید .
 
خانواده عزیز و مهربانم! درست است آنگونه که شایسته مقام والای انسانی شما بود، به خدمتتان کمر نبستم و در این راه، تقصیرها و قصورهای فراوان داشتم، اما درست‌تر آن است که بر من ببخشایید و اجازه ندهید که در پیشگاه خداوند در روز (تبلی السّرائر) و در انظار خلایق، شرمنده و سر افکنده پیش رویتان قرار گیرم.
 
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته»

گذشته - آینده

گذشته همان آینده‌ایست

که در حالِ گذشته‌ات

آن‌را ساختی

آینده نیز

گذشته‌ایست

که روزی بدان خواهی نگریست

و اکنون

مسئول ساختن آنی.

وقتی هستی

وقتی می‌روی یعنی هنوز هستی

وقتی ایستادی یعنی در اندیشه‌ای از کدام سو بروی

وقتی نشستی یعنی استراحت می‌کنی که باز بروی

وقتی خوابیدی اما...

آن وقت است که می‌برندت.

ترسی مبهم

امروز تاریخ اولین نوشته‌ام را که نگاه کردم

ترسی مبهم وجودم را فرا گرفت

ترسی که ریشه می‌دواند

تا عمق وجود

۱۳ سال

به همین راحتی!

نصب دستی جوملا و ساخت کاربر ادمین برای آن

۱﴾ بسته فشرده cms را در پوشه اصلی سایت در هاست باز می‌کنید.

سپس به پوشه  mysql<sql< installation رفته و فایلی که معمولا joomla.sql نام دارد را برای ایمپورت در دیتابیس دانلود می‌کنیم.

از پوشه installation فایل configuration.php-dist را به پوشه اصلی سایت منتقل و نام آن‌را به configuration.php تغییر می‌دهیم.


۲﴾ ابتدا در فایل   joomla.sql  هرجا که __# وجود دارد با کلمه‌ای که می‌خواهیم پیشوند جداول دیتابیسمان باشد جایگزین می‌کنیم مثلا _h3dft

سپس در phpmyadmin دیتابیس و یوزر دیتابیس  را ایجاد می‌کنیم و فایل  joomla.sql را import می‌کنید تا همه جداول مورد نیاز ساخته شود. 


۳﴾ به جدول users_# برید و روی تب insert کلیک کنید و فیلدها را با توجه به توضیحات زیر پر کنید.

id=شناسه دلخواه وارد میکنیم که البته قبلا نباید استفاده شده باشه . این شناسه را به خاطر بسپارید . دوباره لازمش داریم.

name=نام را وارد میکنیم.

username=نام کاربری را وارد میکنیم.

email=آدرس ایمیل را وارد میکنیم.

password=رمز عبور را وارد میکنیم دقت کنید در فیلد function گزینه MD5 را انتخاب کنید تا پسورد بصورت هش ذخیره بشه.

block=0

sendemail=0

باقی گزینه ها نیازی به پرکردن ندارند.

روی دکمه Go کلیک کنید.


۴﴾ مرحله بعد به سراغ جدول usergroups_# میریم.

تو این جدول کاری نداریم فقط در ستون title سطح دسترسی موردنظرتون را پیدا کنید و ببینید در ستون id شناسه آن چند است و آن را به خاطربسپارید که لازمش داریم.


۵﴾ مرحله بعد جدول user_usergroup_map_# است.

قبلا" گفتم دو تا شناسه را به خاطر بسپارید . اونا رو اینجا لازم داریم که به همدیگه متصلشون کنیم.

روی تب insert کلیک کنید و مانند زیر عمل کنید.

user_id=همون شناسه ای که در ابتدا گفتم ایجاد کنید.

group_id=دومین شناسه ای که مربوط به سطح دسترسی میشد را وارد کنید.

روی دکمه Go کلیک کنید.


۶﴾ اکنون فایل configuration.php را با توجه به اطلاعات دیتا بیس ویرایش می‌کنیم.

در برابر user$ نام کاربری دیتابیس خود را وارد کنید .

در برابر password$ گذرواژه دیتابیس خود را وارد کنید .

در برابر db$ نام دیتابیسی که قبلا  ساختیم را وارد می کنیم .

در برابرdbprefix$ باید پیشوند  جدول‌های دیتابیس  را وارد کنیم .


۷﴾ پوشه installation را پاک می‌کنیم.


کار تمام است!